68بعد از اداى فريضه زيارت و عتبهبوسى، آغاباشى؛ يعنى خادم باشى حرم، براى هريك از ماها لباس خدمتكاران آورده، پوشيديم و بالاى مناره قبه مطهر صعود كرديم، يكصد و سى پله بالا رفتيم و از آنجا قبّه مطهر را زيارت نموديم (زيرا صعود بالاى قبه غيرممكن است).
از آنجا مشاهده نموديم كه فقط پنج گلوله تفنگ به قبه مطهر اصابت نموده و اندكى سوراخ كرده است و ابداً خرابى وارد نيامده است. اولاً: نمىشود حتم كرد كه اين گلولهها از طرف وهابىها بوده است، ثانياً: برفرض اينكه از طرف آنها بوده باشد، واضح است عمدى نبوده است و در اثناى تيراندازى به همديگر، از روى خطا به قبّه مطهر اصابت كرده است و دليل صحت اين نظريه اين است كه قبه مرقد مطهر، خيلى عظيم و بزرگ است و وهابىها هم در پشت دروازه و قلعه شهر بودهاند و تعدادشان بيش از سه - چهار هزار بوده است. اگر قصد اصابت مىداشتند، اقلاً دو - سه هزار گلوله به قبه مطهر مىرسيد.
بههرحال فقط آثار پنج گلوله تفنگ در روى قبه مطهر بود و همچنين آثار چهارپنج گلوله بر قبه اهل بيت بود.
خادمباشى حرم مقدس نيز سه - چهار عدد گلوله آورده و به بنده داد و گفت كه اينها را روى بام حرم يافته و تصور مىكند كه از گلولههايى است كه به قبّه مقدس رسيده است. فدوى آنها را تقديم خواهم نمود كه در موزه وزارت معارف محفوظ بماند.
بالأخره روز چهارم برحسب خواهش بنده، سواران سلطان، با تقريباً سى- چهل نفر پياده كه خودشان مايل به آمدن شده بودند به خارج شهر آمده، بنده نيز با قريب بيست نفر تفنگدار سواره و پياده، از قشون ملك على و دونفر صاحب منصب سرهنگ و سيد عمران تاجر به خارج شهر آمده و [ما را] تسليم گارد ابنسعود نمودند و ورقهاى به خط و مهر از بنده گرفتند و عودت نمودند.