71دو مبلغ بزرگ آن ابن تيميه و محمدبن عبدالوهاب برميشمرد، اما در تفاوت اين دو مىگويد: محمدبن عبدالوهاب شناختى از احاديث و علوم مربوط به آن نداشت. ابن تيميه تلاش بسيارى براى برحذر داشتن مردم از تمسك به احاديث ضعيف در فقه و عقايد سلفى داشت، ولى به عكس او، محمدبن عبدالوهاب در امر فقه و حديث توجهى به اين نمىكرد و در واقع شناختى از اين علوم نداشت.
برادر محمدبن عبدالوهاب كه از ابتداى پيدايش افكار انحرافى محمدبن عبدالوهاب به مخالفت با او پرداخته بود، در وصف او مىگويد: در اين زمان مردم گرفتار كسى شدهاند كه خودرا به كتاب و سنت منتسب مىسازد و احكام الهى را استنباط مىكند و بر عالمانى كه سخن او را نپذيرند، تهمت كفر مىزند؛ در حاليكه او حتى يكى از ده خصلت اهل اجتهاد را ندارد.
حامد الگار نيز با مقايسهاى، با بياساس دانستن مواضع ابن تيميه، او را متفكرى جدى و دقيق و عالمى بسيار پركارتر از محمدبن عبدالوهاب برمىشمرد. او همه آثار محمدبن عبدالوهاب را از نظر محتوا و حجم كم اهميت و مختصر خوانده، آنها را اثرى ساده مىداند كه بيشتر شبيه جمعآورى احاديث است و به يادداشتهاى يك طلبه شباهت دارد. حسن بن فرحان، يكى از نقادان جدى مسلك تكفيرى وهابى، مىگويد: با مطالعه كتابهاى شيخ محمد پى بردم كه او چندان عالم محقق و دقيقى نبوده است، به خصوص كه ضعف علمى او در حديث و تاريخ هويداست و بينش عالم مسلمان با اين دو علم شكل مىگيرد. از اينرو، وى در محكوم كردن شرك و بدعت، سختگيرى مىكند و براى اين عمل، به اطلاق نصوص صحيح و صراحت نصوص ضعيف استناد مىجويد و در صدور احكام تكيفرى، بر احاديث ضعيف، ساختگى و قياس فاسد تكيه مىكند.
تا زمانى كه پدرش در قيد حيات بود وى كمتر سخن مىگفت. تنها گاه ميان او و پدرش نزاعى در مىگرفت. پدرش كه يكى از علماى حنبلى بود، او را از اين اعمال و