16بودند و مىگريستند. آنها فكر مىكردند كه ديگر دنيا به آخر رسيده و هرگز روى خوشبختى را نخواهند ديد. حاطب احساس اندوه آن دو را دريافت. به همين دليل، قصههايى از اساطير و داستانهايى از مكه و حجاز و در نهايت از اسلام و پيامبر(ص) براى آنها نقل كرد. آنها با شنيدن صفات پيامبر(ص) و خوبىهاى اسلام، احساس شادمانى كردند و به اسلام ايمان آوردند. 1
اين گروه در سال هفتم هجرت وارد مدينه شدند؛ آن زمان پيامبر(ص) تازه از حديبيه بازگشته بود. فرستاده پيامبر خدا(ص) گزارشى از سفر خود را به همراه هداياى دريافتى، تقديم حضور ايشان نمود. بعد از مدتى، پيامبر اكرم(ص) ماريه را به عقد خود 2 و سيرين را به عقد حسان بن ثابت شاعر و اديب معروف درآورد 3 و هداياى فرمانرواى مصر را بين صحابه تقسيم نمود.
يك سال گذشت و بانو ماريه، از جايگاه خود نزد پيامبر خدا(ص) بسيار شادمان بود. پيامبر(ص) نيز از اين زن بسيار راضى بود؛ زيرا او تمام سعى خود را براى جلب رضايت پيامبر(ص) به كار مىبرد. وى زنى مخلص، فداكار و