24بشر با گرفتن نامه و كيسه زر و با بوسيدن دست امام، از محضر آن حضرت مرخص و عازم بغداد شد. وى همانگونه كه امام فرموده بود، در محل معيّن، حاضر شد و دقيقاً همان مطالبى را كه امام فرموده بود، مشاهده كرد و هنگامى كه نامه را به صاحب كنيز داد، او كه زبان رومى نمىدانست، نامه را به «مليكا» سپرد. شايد امام با نوشتن نامه به زبان رومى، خواسته بود كه كسى از محتواى آن آگاه نشود و اين ماجراى تاريخساز كه زمينهساز تولد مهدى موعود(عج) است، پنهان بماند. حتى خود بشر نيز از تمام ماجرا بىخبر بود. وقتى چشم مليكا به نامه افتاد و آن را خواند، به گريه افتاد و به عمرو بن يزيد گفت: «مرا به صاحب اين نامه
بفروش. به خدا اگر چنين نكنى، خود را هلاك خواهم كرد!».
بشر مىگويد:
صاحب كنيز، به مبلغ 220 دينار راضى شد و من همان مبلغ را در اختيار او قرار دادم و فرموده مولايم، تحقق يافت. سپس آن دوشيزه پاكسيرت، با من به راه افتاد. براى اينكه مأموريتم را درست انجام دهم، ابتدا به منزلى رفتيم كه پيشتر با آنجا آشنا بودم تا با بررسى اينكه خطرى از سوى مأموران و جاسوسان حكومت متوجه مأموريتم نيست، امانت را به صاحب اصلى برسانم.
وقتى كه در منزل موعود وارد شديم، از اينكه چگونه آن