15شما را به شام دعوت مىكنم. اگر مايل باشيد، بعد از صرف شام، در اتاق من، مباحثه دوستانهاى را شروع مىكنيم.
گفت: انشاءلله بعد از نماز عشاء مىآييم. همه دوستانش يكى يكى گفتند ما نمىآييم! ولى وى با جرئت گفت : من مىآيم.
ساعت 9 شب، او كه اسمش فاضل بود به همراه شخص ديگرى به نام اسحاق كه در آن جمع نبود به اتاق من آمدند. اسحاق، حافظ قرآن و از روحانيان تركيه، مقيم شهر مدينه بود. بعد معلوم شد فاضل، اين شخص را به اين دليل كه حافظ قرآن بوده، با خودش آورده است كه اگر به آيات قرآن نيازى داشت، از محفوظات او استفاده كند. آنان را به رستوران هدايت كردم و پس از صرف شام، به اتاق من رفتيم و مباحثه را شروع كرديم. گفتم با چند شرط مباحثه مىكنيم:
1. بحثمان دوستانه و بهمنظور كشف حقيقت باشد، نه از سردشمنى و سركوب كردن يكديگر، تا بتوانيم آنچه را تاكنون درنيافتهايم، كشف كنيم و به حقيقت و راه واقعى برسيم.
2. به كسى جسارت نكنيم.
3. از حد اعتدال خارج نشويم.
4. مستند و با دليل و مدرك سخن بگوييم نه براساس سماعى و شنيدنى.
فاضل پذيرفت.
گفتم: با دليل ثابت كنيد كه شيعيان مشرك هستند.
فاضل: دليل شرك شما اين است كه در برابر قبر پيامبر(ص) و قبرستان بقيع مىايستيد و زيارتنامه مىخوانيد. زيارتنامه خواندن در برابر مردهها شرك است. خاصيتى نيز ندارد؛ چون آنها مردهاند و صداى شما را نمىشنوند.
معناى شرك
احمد: برادر عزيزم! اول بايد كلمه شرك را با استفاده از كتابهاى لغت معنا و سپس