52تاريكى از طرف مشرق محقق مىگردد». 1 و «وقت نماز مغرب اجماعاً از غروب خورشيد، يعنى غايب شدن كامل قرص آن، مىباشد». 2 همانطوركه روشن است، هريك از اين عبارات با مضامين مختلف به اين مطلب اشاره نمودهاند.
نتيجه اينكه، گرچه عامه به استتار شمس در ابتداى وقت نماز مغرب قائل بودهاند، ولى قول آنها در برخى آثار فقهى شيعه بازتاب كاملى پيدا نكرده و حتى گاه بهصورت نادرست، عدم استتار كامل قرص نيز به آنها نسبت داده شده است كه نمونههايى از آن گذشت. بنابراين، روشن شد كه فقهاى عامه غيبوبت از حس را تنها درصورتى كه مانع و حائلى وجود نداشته باشد كافى مىدانند. در مباحث آينده از اين نكته مهم در تقريب بين ديدگاه فقهاى اماميه و عامه بهره خواهيم برد.
ب) بازتاب ديدگاه فقهاى شيعه در آثار فقهى عامه
اگر قول عامه در آثار فقهى شيعه كامل نقل نشده است، قول شيعه در كتابهاى فقهى اهل تسنن نه تنها كامل نقل نشده؛ بلكه بهنادرستى بازتاب پيدا كرده است. اولاً، همانطور كه در بررسى سير روايات غروب در كتب اربعه شيعه مشخص شد، از ابتداى غيبت صغرا دو قول بين فقهاى شيعه مطرح بوده است: برخى ذهاب حمره مشرقيه را علامت و ملاك غروب قرار داده و عدهاى ديگر، همنظر با عامه، استتار قرص را اول وقت غروب دانستهاند كه تفصيل آن خواهد آمد. ثانياً، تمام فقهاى شيعه قول سوم را نفى كردهاند.