51در «استقصاء الاعتبار» نيز اين دقت صورت گرفته و از بعضى فقهاى عامه نقل شده است كه بايد اختلاف امكنه در غروب خورشيد در نظر گرفته شود و درصورت وجودِ حائل، استتار شمس كافى نيست و با طلوع شب از طرف مشرق به غروب خورشيد پى برده مىشود. 1
فقهاى متعددى از اهل تسنن بر عدم كفايت استتار شمس، درصورت وجود حائل، تصريح نموده و اصطلاح تكاملالغروب را مدنظر قرار دادهاند. سمرقندى مىنويسد:
آنچه گفته شده كه وقتِ مغرب غروب خورشيد است، نسبت به كسى كه بالاى قله كوه يا در بيابان است صادق است؛ ولى كسى كه پشت كوهها قرار گرفته نبايد بر غروب شمس اكتفا نمايد، بلكه بايد بر اقبال شب از طرف مشرق تكيه كند كه چنين اقبالى علامت غروب شمس خواهد بود و مىتواند نماز بخواند و افطار كند. 2
در «حاشيه عدوى» از ابنبشير نقل شده كه سقوط قرص وقتى ملاك است كه كوهى مانع نباشد؛ اما اگر كوه بود، ظهور تاريكى در طرف مشرق معيار قرار مىگيرد. 3 فقهاى ديگر اهل تسنن نيز عبارات قابل توجهى در اين زمينه دارند؛ مثل: «وقت مغرب، غروبِ تمامى قرص خورشيد است؛ بهگونهاىكه كسى كه در بالاى كوه بلند قرار گرفته آن را نبيند؛ ولى براى كسى كه مانعى از ديدن خورشيد دارد، علامتش اين است كه به طلوع ظلمتِ طرف مغرب بنگرد؛ مانند طلوع نور فجر از آن ناحيه، و احتياط اين است كه براى نماز و افطار تا بالا آمدن تاريكى بهاندازه يك نيزه صبر نمايد». 4 يا «اصل معناى غروب، بعد است و مراد تكامل غروب است و چنين امرى با رفتن شعاع خورشيد از بالاى كوهها و روى آوردن