80گفت، اين است كه اگر با او همنشين شوى و گرماى مهرورزى و مهربانى و خُلق كريمش تو را در برگيرد، احساس مىكنى كه تشيع فقط صفت شيعيان نيست؛ بلكه در درجه نخست، از آن تو نيز هست. 1
اين اظهارات، تنها سخنان سه تن از شخصيتهاى برجسته مسيحى است كه براى نمونه در مقاله آورديم و موارد بسيار ديگرى را مىتوان بازگو كرد؛ چنانكه از شخصيتهاى معروف اهل سنت نيز در تجليل و تكريم از ايشان سخن بسيار فراوان است. اينگونه اظهارات اگرچه در ظاهر از زبان و قلم چند شخصيت مطرح مىشود، ولى در واقع زبان حال همه مردم لبنان اعم از شيعه و سنى و مسيحى و يهودى است.
امام موسى صدر بدون اينكه آنها را به خود دعوت كند، با عملكرد درست و هنر مديريتى خويش همه را شيفته و شيداى خود كرده بود. به عبارت روشنتر: توده مردم و جوانان لبنان و شخصيتهاى سياسى و مذهبى، اعم از سنى، مسيحى و يهودى، بدون اينكه خود خبر داشته باشند، از فرهنگ شيعى و تفكرات سياسى تشيع پيروى مىكردند و در واقع به يك معنا شيعه شده بودند و اين در سايه هنر مديريتى امام موسى صدر بود.
از سوى ديگر برخى گروههاى سياسى و جناحهايى كه منافع كشورهاى بيگانه را تأمين مىكردند، چون وجود او را مانع فعاليت خود مىديدند، ناجوانمردانه تهمتها و نسبتهاى عجيب و غريب به ايشان مىزدند. گروههاى وابسته به آمريكا و اسرائيل، او را عامل شوروى مىخواندند. جناحهاى حلقه به گوش شوروى، وى را وابسته به غرب تبليغ مىكردند. بعضى همكسوتان نيز از روى سادهلوحى يا حسادت مىگفتند: او از دين جدش خارج و مسيحى شده است! چه دليلى بهتر و قوىتر از اين كه وى در ديرها، كليساها و كنيسهها حضور پيدا مىكند! بعضى ديگر مىگفتند: او سنى شده؛ چون رابطه گرمى با علماى سنّى دارد! و عدهاى نيز مىگفتند: او كمونيست شده! چرا به عنوان يك روحانى، به اتحاد جماهير شوروى سفر كرده است؟!
اما امام صدر هرگز به اين تهمتها و تخريبها توجه نداشت و تنها به رسالت صنفى و تاريخى خويش مىانديشيد. او در مقطعى از آرمان فلسطين و فلسطينيان حمايت مىكرد كه اغلب روحانيون شيعى در لبنان، ضد فلسطين بودند و آنها را دشمن مىپنداشتند.