12«خاصيت محيط اختناق اين است كه مردم فرصت و جرئتِ اين را پيدا نمىكنند كه حقايقى را كه فهميدهاند، در عملِ خودشان نشان بدهند؛ چون اولاً دستگاه ظالم و مستبد نمىگذارد مردم بفهمند و اگر فهم مردم از دست او خارج شد و فهميدند، نمىگذارد به آنچه فهميدهاند، عمل كنند. در كوفه، در شام، در بين راه، خيلىها از زبان زينب كبرى يا امام سجاد (عليهما السلام) يا از ديدن وضع اسرا، خيلى چيزها را فهميدند، ولى كى جرئت مىكرد، كى توانايى اين را داشت كه در مقابل آن دستگاه ظلم و استكبار و استبداد و اختناق، آنچه را كه فهميده است، بروز دهد؟ مثل يك عقدهاى در گلوى مؤمنين باقى بود. اين عقده روز اربعين اولين نِشتر را خورد؛ اولين جوشش در روز اربعين در كربلا اتفاق افتاد. مرحوم سيد بن طاووس و بزرگان نوشتهاند كه وقتى كاروان اسرا، يعنى جناب زينب (عليها السلام) و بقيه در اربعين وارد كربلا شدند، در آنجا فقط جابر بن عبدالله انصارى و عطيه عوفى نبودند؛ «رجال مِن بنىهاشم» ؛ عدهاى از بنىهاشم، عدهاى از ياران بر گرد تربت سيدالشهدا جمع شده بودند و به استقبال زينب كبرى (عليها السلام) آمدند. شايد اين سياستِ ولايى هم كه زينب كبرى اصرار كرد كه برويم به كربلا - در مراجعت از شام - به خاطر همين بود كه اين اجتماع كوچك اما پرمعنا، در آنجا حاصل شود. حالا بعضى استبعاد كردند كه چطور ممكن است تا اربعين به كربلا رسيده باشند. مرحوم شهيد آيتالله قاضى يك نوشته مفصلى دارد؛ اثبات مىكنند كه نه، ممكن است كه اين اتفاق افتاده باشد. به هر حال آنچه در كلمات بزرگان و قدما هست، اين است كه وقتى زينب كبرى و مجموعه اهلبيت وارد كربلا شدند، عطيه عوفى و جناب جابر بن عبدالله و رجالى از بنىهاشم در آنجا حضور داشتند. اين نشانه و نمونهاى از تحقق آن هدفى است كه با شهادتها بايد تحقق پيدا مىكرد؛ يعنى گسترش اين فكر و جرئت دادن به مردم. از همين جا بود كه ماجراى توابين به وجود آمد. اگرچه ماجراى توابين سركوب شد، اما بعد با فاصله كوتاهى ماجراى قيام مختار و بقيه آن دلاوران كوفه اتفاق افتاد و نتيجه، در هم پيچيده شدن دودمان بنىاميه ظالم و خبيث بر اثر همين شد. البته بعد از او سلسله مروانىها آمدند؛ اما مبارزه ادامه پيدا كرد؛ راه باز شد. اين خصوصيت اربعين است. يعنى در اربعين افشاگرى هم هست؛ عمل هم هست؛ تحقق هدفهاى آن افشاگرى هم در اربعين وجود دارد» . 1