230و آلمان در همين راستا بود. فعاليتهايى را نيز در بُعد اجتماعى ميان اقشار مختلف مردم انجام داد تا هيبت عثمانىها را از چشم و دل مردم بياندازد و خلاصه در آتش زير خاكستر دَميد.
غربىها مثل هميشه با شعارهاى جذّاب و دلفريب به ميدان آمدند. ميدان نبرد ميان انديشه جديد غَربى و انديشه قديمى عربى! سر دادن شعار آزادى از يوغ عثمانىها و از طرفى فقدان هوشمندى سياسى مردم و مسموميّت ذهنها و فكرهاى آنان، دست به دست هم داد تا به بخشى از اهدافشان برسند.
از انقلاب مشروطيت ايران در سال 1906 ميلادى كه تأثير مستقيم بر احوال سياسى عراق داشت نيز نمىتوان به سادگى گذشت؛ چون تحركات سياسى در ايران توسط مراجع ساكن در نجف اشرف مديريت مىشد و مردم عراق مىديدند چطور ايران روز به روز در حال پيشرفت است. انقلاب قانون اساسى تركيه در سال 1907 نيز قابل توجّه و بررسى است؛ چون تركيه در واقع مركز امپراتورى عثمانى بود و عراقىها ديدند كه عثمانىها ضعيف شدهاند و اعتراضات سياسى نتيجه مىدهد؛ بهويژه اينكه علماى نجف پس از پيروزى مشروطهخواهان در ايران و تركيه، اين حركتها را مورد تأييد قرار دادند؛ 1امّا وقتى نقاب از چهرۀ اصلى دشمن كنار رفت، حركت ضد عثمانى مردم با هدايت مراجع به حركت ضدّ انگليسى مبدّل گشت. مراجع شيعه، پيش از اين نيز در ماجراى تنباكو قدرت خويش را به رُخ انگليس كشيده بودند؛ امّا تأثيرى كه اين فتوا در شناخت مردم از انگليس داشت، بسيار فراتر از اينها بود. مردم مشتاق بودند كه هر چه بيشتر غَرب را بشناسند و زبانشان را ياد بگيرند. به همين دليل در همين سالها بود كه با تأييد علماء، مدارس جديد كه زبان انگليسى و فرانسوى نيز در آنها تدريس مىشد تأسيس گرديد. مجلات با رويكرد جديدى چاپ و منتشر شد و فضاى متفاوتى را ايجاد نمود. درباره علوم و فنون كتاب نوشته شد كه تا آن روز حتى نام بردنش هم ممنوع بود؛ مانند كتاب «الهيئة والاسلام» نوشته سيّد هبةالدين شهرستانى.
بدينوسيله مردم عراق، عصر كاملاً متفاوتى را تجربه كردند و با غَرب و غربىها بيشتر آشنا شدند و دانستند كه براى مقابله با هر چيزى، ابتدا بايد آن را بشناسند. از اينرو علوم جديد غَربى در كنار علوم قديمى اسلامى مطرح شد. امّا حركتهاى ضد انگليسى مردم هنوز يكپارچه و منظّم نشده بود. اين وضعيّت بسيارى از شُعرا را بر آن داشت كه به انتقاد