20 وقتى [زائر] تو را زيارت كرد، [به اين معناست كه] از غير تو روى برگرداند. آنگاه حمل مىشود براساس اين معنا [در جايى كه] به رئيس قوم و صاحب اختيارشان گفته مىشود: «زوير» و اين بهدليل آن است كه آن قوم از هر كسى بهسوى او روى برمىگردانند. 1
اما زيارت در اصطلاح دينى، به معناى تمايل است؛ يعنى افزون بر حركت جسمى، قلب هم گرايش جدى به زيارتشونده دارد و با او انس روحى پيدا مىكند. 2اين معنا در مرتبه كامل خود، اقبال قلبى، روحى، فكرى، اخلاقى و عملى به زيارتشونده را در خود دارد. البته هرچه فرد زيارتشونده، برتر و كاملتر باشد، درجه تكريم و تعظيم برتر خواهد بود؛ همانگونه كه در زيارت رسول اكرم (ص) و اهلبيت عليهم السلام مشاهده مىشود. 3
در دعا نيز به خداوند مىگوييم: «اللهم اجْعَلني مِنْ زُوّارك»؛ «پروردگارا! مرا از زائران خودت قرار ده». البته زيارت در اينجا به معناى قصدكنندگان بهسوى خداوند و پناهآورندگان به درگاهش است. 4
از سوى ديگر، زائر با حضور در زيارتگاه، موجب آبادى آن مكان مىشود و ازاينرو عمل زائر را «عمره» مىنامند؛ چنانكه صاحب جواهر رحمه الله در تعريف «عمره» مىنويسد:
وهي لغةً الزّيارة، اخذاً من العمارة، لانّ الزّائر يعمر المكان بزيارته. 5
عمره در لغت به معناى زيارت است كه از عمارت گرفته شده است؛ چراكه زائر آن مكان را با زيارتش آباد مىسازد.