34 رسول، پيامبر، ولى خداوند، مؤمن، كافر، بدبخت يا خوشبخت را ببينى كه توانسته باشد اسباب را بهطور مطلق كنار نهد و از بند وسائط و اسباب رهيده باشد. كوچكترين سبب، همين تنفس است. پس اى كسى كه قائل به ترك اسبابى، نفس نكش؛ زيرا تنفس، سبب حيات توست. نفس خود را حبس كن تا بميرى و به دليل خودكشى، بهشت بر تو حرام شود. حتى وقتى اين كار را نيز بكنى، تو محكوم به بهرهگيرى از سبب هستى؛ زيرا نفس نكشيدن، سبب و موجب مرگ توست. اين نوع مردن تو نيز موجب بدبختى تو مىشود. پس نتوانستى از سبب رهايى يابى. بنابراين اگر گمان مىكنى كه مىتوانى آنچه را خداوند مقرر كرده است، كنار نهى، من تو را عاقل نمىدانم. در اين صورت، كلام اولياى خدا را كه درباره سبب مىشنوى، رها كن؛ زيرا منظور سخن آنان چيزى نيست كه تو توهم كردهاى؛ بلكه منظور آنان از قطع اسباب را نمىدانى؛ چنانكه اراده خداوند از سبب قرار دادن وسائط و اسباب را نمىفهمى. من تو را در مسير حق قرار دادم و طريقى را برايت تبيين كردم كه خداوند براى بندگانش قرار داده و به آنان فرمان حركت در اين مسير را داده است. پس سالك اين راه باش. وَ عَلَى اللّٰهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْهٰا جٰائِرٌ وَ لَوْ شٰاءَ لَهَدٰاكُمْ أَجْمَعِينَ . 1و 2
پيش از ورود به موضوع كتاب، مىخواهم خواننده گرامى را از گفته