33 كه اسباب را رها مىكنى، از نگاه من، خودت را تكذيب مىكنى. تو كه با من درباره ترك اسباب و كنارگذاردن آن و نيز از بىتوجهى به آن و بهره نبردن از اسباب سخن مىگويى، وقتى دچار تشنگى مىشوى، سخن مرا رها (قطع) مىكنى تا به سراغ آب روى و تشنگى خود را برطرف سازى؛ چنانكه وقتى گرسنه مىشوى، نان را برمىدارى و مىخورى. تو نبايد نان را با دست بردارى تا نان در دهانت قرار گيرد. وقتى نان هم در دهان قرار گرفت، آن را مىجوى و مىبلعى. تو با اين كار چه به سرعت خودت را در پيش من تكذيب مىكنى. وقتى مىخواهى نگاه كنى، به باز كردن چشمانت نيازمندى. آيا چشم خود را جز با اسباب باز مىكنى؟ وقتى اراده مىكنى دوستت را ملاقات كنى، به سوى او گام برمىدارى. اين گام برداشتن و تلاش، سبب رسيدن تو به دوستت است. بنابراين، چگونه وسائط و اسباب را بهواسطه اسباب تكذيب و نفى مىكنى؟ آيا راضى هستى اينگونه دچار جهالت باشى؟
بنابراين، فرد عالم و داراى ادب الهى، هرچه را خداوند در هرجا تثبيت كرده است، مىپذيرد. پذيرش او به همان صورت است كه خداوند به آن چيز توجه كرده است؛ چنانكه نفى چيزى از سوى او به همان صورتى است كه خداوند آن را نفى نموده است. همچنين خودت را در عمل تكذيب مىكنى اگر در عبادت پروردگار فردى صالح هستى. مگر همين عبادت تو سبب سعادتت نيست؟ با اينكه خود، قائل به ترك اسبابى. پس [اگر چنين است]، چرا دست از عمل و عبادت نمىكشى؟ تو هرگز نمىتوانى يك