31 خداوند تبارك و تعالى است. بنابراين خداوند در جهان، اسباب را قرار داده است؛ زيرا خداى سبحان مىداند خالق بودن، زمانى صحيح است كه مخلوقى به وجود آمده يا به وجود آمدن آن مقدر باشد.
هر اسم از اسماى الهى نيز همينگونه است و طالب وجود است؛ مانند غفور، مالك، شكور، رحيم و اسمهاى ديگر خداوند تعالى. به همين دليل، خداوند اسباب را در جهان قرار داد و اجزاى جهان را به يكديگر پيوند داد و به يكديگر وابسته كرد؛ بهطورىكه هيچ خوشهاى بدون وجود زارع، زمين و باران به دست نمىآيد و دستور داده است در صورت نبود باران، از خداوند درخواست باران كنيد تا از اين راه وجود علل و اسباب را در دل بندگانش نهادينه گرداند. ازاينرو، هرگز بندگانش را به خروج (دست كشيدن) از سببها، تكليف نكرده است؛ زيرا اين كار (كنار گذاردن سبب) برخلاف اقتضاى حقيقت بنده است. بلكه براى بندگان سبب ويژهاى تعيين كرده است، نه هر سببى و به بندهاش مىفرمايد: وَ عَلَى اللّٰهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ . 1
بنابراين، انسان واقعى كسى است كه علل و اسباب را بپذيرد؛ زيرا اگر آن را نفى كند، خدا و خود را نشناخته است. يحيىبن معاذ رازى مىگويد: «هركس خودش را شناخت، خدايش را نيز شناخته است». نمىگويد هركس خودش را شناخت، ذات خدايش را نيز شناخته است؛ زيرا ذات رب، بىنياز مطلق است و موجود داراى