29 مىداد، نه به پيامبر بعدى خويش؛ اما حضرت آدم و ديگر پيامبران(عليهم السلام) با اين كار خواستند به انسانها بياموزند كه وسيله قرار دادن اهل ايمان و تقوا بزرگترين مظهر اعتراف به نعمت خداوند است تا مردم به جامع همه رحمتها و نعمتهاى الهى، يعنى حضرت محمدبنعبدالله(ص) برسند.
«ابنعربى» در كتاب «الفتوحات المكية» مىنويسد:
اى دوست مهربان! خداوند با رحمت خويش راهنماى تو باشد و چشمه درك تو را بگشايد و تو را موفق گرداند. بدان كسى كه حقيقت و ذات او مقيّد است، تا زمانى كه تقييد جزو ذات باشد، به هيچ وجه نمىتواند مطلق باشد؛ زيرا تقييد، صفتى ذاتى براى اوست. هركه حقيقتش مطلق است، هرگز تقييدپذير نيست؛ زيرا صفت ذاتى او مطلق است. البته [اساساً] در قدرت مقيّد نيست كه اطلاق پذيرد؛ زيرا صفت او عجز و ناتوانى است و براى بقاى خودش، نياز به قدرت الهى دارد. بنابراين نيازمندى، ملازم اوست. البته [ذات] مطلق مىتواند در صورت اراده، خود را مقيّد كند؛ چنانكه مىتواند خود را مقيّد نكند؛ همانگونه كه صفت مطلق بودن، به معناى اطلاق در مشيت نيز است. بر اين اساس، خداوند 1 حقى را بر خويش واجب ساخته و با بندگانش عهد و پيمانى بسته و در اين خصوص فرموده است كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ 2؛ « كَتَبَ على » يعنى واجب كرده است. بنابراين، خداوند