46چون به مدينه وارد شدم، حضور ابوجعفر جواد (ع) رسيدم. نامه را به آن جناب دادم و او به خادمش «موفق» فرمود تا نامه را باز كند. حضرت جواد (ع) به نامه نگريست و فرمود: «اى محمد! چشمت چگونه است؟» عرض كردم: يا ابن رسولالله! دردى در چشمانم پديد آمده و اكنون نابينا شدهام. فرمود تا نزديكتر بروم. نزديك رفتم و ايشان دست خود را بر چشمانم كشيد و شفا يافت. پس از اينكه دست و پاى او را بوسيدم، با ديد بينا بيرون رفتم. 1
روايت ديگرى شبيه روايت پيشين نيز از محمد بن سنان نقل شده است. او مىگويد: 2از درد چشم به حضرت رضا (ع) شكوهِ كردم. كاغذى برداشتند و در آن چيزى نوشتند و به من فرمودند: همراه خادمى نزد ابوجعفر برويد. چنين كرديم. خادم نامه را باز كرد و در مقابل ابوجعفر (ع) نهاد. ايشان نامه را مىخواند و سر خود را به سوى آسمان بلند مىكرد و چيزى مىگفت. در اين هنگام درد چشم من شفا يافت. عرض كردم:
«جعلك الله شيخا على هذه الأمة كما جعل عيسى بن مريم شيخا على بنيإسرائيل» ؛ خداوند شما را بزرگ اين امت قرار دهد؛ همانطوركه عيسى (ع) را بزرگ بنىاسرائيل قرار داد.
. زكريا بن آدم چنين حكايت مىكند: در خدمت امامرضا (ع) بودم كه ابوجعفر (ع) را نزد ايشان آوردند. حدود چهار سال از عمرش مىگذشت. وى دست خود را بر زمين كوبيد و سرش را به آسمان بلند كرد و مدتى در فكر فرو رفت. امام رضا (ع) پرسيدند: به چه مىانديشيدى؟ گفت: «به ظلمى كه به مادرم فاطمه (س) وارد شد. به خدا سوگند آنها را از قبر خارج كرده و از هم پراكنده مىكنم.» حضرت رضا (ع) او را نزد خود فراخواندند و پيشانىاش را بوسيدند و فرمودند: «پدر و مادرم فدايت باد؛ شايست آن مقام [امامت] هستى» . 3
امامت در سن كودكى
امامت در سن كودكى
يكى از شبهاتى كه برخى درباره امامت حضرت جواد (ع) مطرح مىكردند، مسئله كمى سن ايشان بود. حضرت رضا (ع) با دليل قرآنى و با استناد بر آيات الهى در اين باره به كمى سنّ عيسى (ع) در زمان عهدهدارى مقام الهى رسالت اشاره نموده و فرمودند: «خداى متعال عيسى را به نبوت و رسالت برانگيخت در حالىكه سن او از سن ابوجعفر كمتر بود» . 4
صفوان بن يحيى مىگويد از امام رضا (ع) پرسيديم: اگر حادثهاى روى دهد، جانشين