41و چند سالگى صاحب فرزند نشده بودند و برخى از واقفيه، نداشتن فرزند را بهانهاى براى ايجاد شك و ترديد در امر امامت ايشان قرار دادند.
حسن بن بشار واسطى مىگويد: حسن بن قياما صيرفى به من گفت: از امام رضا (ع) براى من اذن ورود بگير. من نيز براى او اذن گرفتم. هنگامى كه در مقابل آن جناب قرار گرفت، گفت: تو امام هستى؟ فرمود: آرى، امام هستم. گفت: من گواهى مىدهم كه تو امام نيستى! فرمود: از كجا مىگويى من امام نيستم؟ گفت: از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: امام عقيم نمىگردد و تو اكنون به اين سن و سال رسيدهاى و فرزندى ندارى. در اين هنگام حضرت رضا (ع) سرش را به طرف آسمان بلند كرد و فرمود: «بار خدايا! من گواهم كه تو پس از گذشت چند شب و روز فرزندى به من عطا مىكنى.» راوى گويد: ما آن روز را شماره گذاشتيم و پس از نه ماه ابوجعفر (ع) متولد شد. 1
ابنقياماى واسطى كه از واقفيان بود، خطاب امامرضا (ع) عرض كرد: ممكن است [در يكزمان] دو امام وجود داشته باشد؟ امام فرمودند: «نه، مگر اينكه يكى از آنها ساكت باشد.» گفت: «اينك امام ساكتى همراه نداريد [تا جانشين و امام بعد از شما باشد]؟ حضرت فرمودند: «به خدا سوگند كه خداوند از من فرزندى مىآفريند كه بهدست او، حق و اهل حق را ثابت كند و باطل و اهل باطل را از ميان ببرد.» بعد از يك سال، ابوجعفر (ع) متولد شدند. 2
حضرت رضا (ع) همواره پيش از ولادت فرزندشان، بر به دنيا آمدن فرزندى از ايشان كه جدا كننده حق از باطل باشد بشارت مىدادند و مىفرمودند:
«وَ اللهِ لَا تَمْضِى الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِى حَتَّى يَرْزُقَنِى اللهُ وَلَداً ذَكَراً يَفْرُقُ بِهِ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل» ؛ به خداوند سوگند ايام چندى نخواهد گذشت كه خداوند به من فرزندى عطا خواهد كرد كه حق را از باطل جدا خواهد نمود. 3
ايشان در جاى ديگر اين امر را به تعبير ديگر بيان فرمودند:
«فَوَ اللهِ لَا تَمْضِى الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِى حَتَّى يُولَدَ لِى ذَكَرٌ مِنْ صُلْبِى يَقُومُ مِثْلَ مَقَامِى يَحِقُّ الْحَقَّ وَ يَمْحَقُ الْبَاطِل» ؛ سوگند به خدا در آينده نزديك خداوند متعال به من فرزندى عطا خواهد كرد كه در جاى من به امامت خواهد نشست؛ حق را زنده و آشكار خواهد ساخت و باطل را محو و نابود خواهد كرد» . 4