18
3. شيعه
لغتشناسان درباره معناى لغوى شيعه چنين گفتهاند:
الف) شيعۀ مرد، پيروان و ياران اويند و به يك فرقه «شيعه» گفته مىشود؛ چنانكه اين كلمه درباره يك نفر و دو نفر و چند نفر و مذكر و مؤنث يكسان بهكار مىرود. 1
ب) شيعه گروهىاند كه بر امرى اجتماع مىكنند؛ هر گروهى كه بر امرى اجتماع كنند، شيعه است و هر گروهى كه يكى را برگزيدهاند و برخى ديگر از او پيروى مىكنند، آنان [نيز] شيعيانند. 2
ج) اصل شيعه مشايعت؛ يعنى پيروى است. 3
بر پايه گفتار واژهشناسان، مفهوم اطاعت، پيروى، نصرت، يارى، توافق و هماهنگى -به نحو مانعۀ الخلو - در معناى لغوى شيعه وجود دارد. كاربرد لفظ شيعه در قرآن نيز با معناى لغوى آن مطابق است:
الف) ( فَوَجَدَ فِيهٰا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلاٰنِ هٰذٰا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هٰذٰا مِنْ عَدُوِّهِ ) (قصص: 15)
[حضرت موسى(ع)] در شهر دو نفر را يافت كه با يكديگر قتال مىكردند؛ يكى از آنان شيعۀ موسى و ديگرى دشمن او بود. 4
ب) ( إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ ). ؛ «يكى از شيعيان او (نوح(ع)) ابراهيم بود». (صافات:83) 5
معناى اصطلاحى شيعه نيز با معناى لغوى آن بىارتباط نيست: