23 پيامبر(ص) را محتاج و نيازمند دستگاه خود قرار دادند.
اين حقيقت از گفتوگوى عمر با خليفه به روشنى استفاده مىشود. وى به ابوبكر گفت: مردم بندگان دنيا هستند و جز آن هدفى ندارند. تو خمس و غنايم را از على بگير و فدك را از دست او بيرون آور، وقتى مردم دست او را خالى ديدند او را رها كرده، به تو متمايل مىگردند. 1
گواه ديگر بر اين مطلب اين است كه دستگاه خلافت نه تنها خاندان پيامبر(ص) را از فدك محروم كرد، بلكه آنان را از يك پنجم غنايم جنگى، كه به تصريح قرآن 2 متعلق به خويشاوندان پيامبر است، محروم ساخت و پس از درگذشت پيامبر(ص) دينارى از اين طريق به آنان پرداخت نشد.
غالباً تاريخ نويسان تصور مىكنند كه اختلاف فاطمه(عليها السلام) با خليفه وقت، تنها بر سر فدك بود، در صورتى كه او با خليفه بر سر سه موضوع اختلاف داشت:
1. فدك كه پيامبر(ص) به وى بخشيده بود؛
2. ميراثى كه از پيامبر(ص) براى او باقى مانده بود؛
3. سهم ذى القربى كه به تصريح قرآن يكى از مصارف خمس غنايم است.
عمر مىگويد: وقتى فاطمه(عليها السلام) فدك و سهم ذى القربى را از خليفه درخواست نمود، خليفه ابا كرد و آنها را نداد.
انس بن مالك مىگويد: فاطمه(عليها السلام) نزد خليفه آمد و آيه خمس را كه در آن سهمى براى خويشاوندان پيامبر مقرر شده قرائت نمود. خليفه گفت: قرآنى كه تو مىخوانى من نيز مىخوانم. من هرگز سهم ذى القربى را نمىتوانم به شما بدهم، بلكه حاضرم هزينه زندگى شما را از آن تأمين كنم و باقيمانده را در مصالح مسلمانان مصرف كنم. فاطمه گفت: حكم خدا اين نيست. وقتى آيه خمس نازل گرديد پيامبر(ص) فرمود: بر خاندان محمد بشارت باد كه خداوند از