22بدتر از همه، به بازى گرفتن دستگاه قضايى اسلام است؛ زيرا اگر به راستى شهادت على(ع) و ام ايمن كافى در صدور رأى و به رسميت شناختن مالكيت فاطمه بود، چرا همفكر وى آن را نقض كرد و قباله را پاره نمود و خليفه نيز در برابر آن سكوت كرد، و اگر كافى نبود چرا يك فرد بى اطلاع زمام امور مسلمانان را به دست گيرد و دستگاه قضايى را بازيچه خود قرار دهد.
از اين گذشته، خشونت عمر در نحوه نقض رأى خليفه، حاكى از يك كينه ديرينه و خشم فوقالعادهاى است؛ زيرا نقض رأى قاضى ديگر، به آب دهان انداختن و ريزه ريزه كردن نامه نياز ندارد.
حقيقت اين است كه تاريخ اسلام بر اثر ترس از سايه حكومتها گاهى وقايع را به روشنى نقد نمىكند و پردهها را بالا نمىزند بلكه جسته و گريخته با ايما و اشاره به خط حوادث مىگذرد.
عامل ديگر تصرف فدك
عامل ديگر تصرف فدك، ترس از قدرت اقتصادى اميرمؤمنان على(ع) بود. امام همه شرايط رهبرى را دارا بود؛ زيرا علم و دانش، تقوا و پرهيزگارى و سوابق درخشان و قرابت و خويشاوندى با پيامبر(ص) و توصيه و سفارشهاى پيامبر در حق او قابل انكار نبود و هرگاه فردى با اين شرايط، زمينه قدرت مالى داشته باشد و بخواهد با خلافت لرزان خليفه رقابت كند، دستگاه خلافت با خطر بزرگى كه شانس پيروزى خليفه در آن كم است روبهرو مىگردد. در اين صورت، اگر سلب امكانات و شرايط ديگر رهبرى امكان پذير نيست و نمىتوان با زمينههاى مساعدى كه در وجود اوست مبارزه كرد، ولى مىتوان على(ع) را از قدرت اقتصادى خلع سلاح نمود. از اين جهت، براى تضعيف خاندان و موقعيت على(ع)، فدك را از دست مالك واقعى آن خارج ساختند و خاندان