39همچنين در روايات آمده است كه عدّهاى از انصار گفتند: «ما نگرانيم كه در آينده، خلافت به دست كسان ديگرى جز ما و شما افتد؛ پس براى اجراى عدالت در امّت محمّد(ص)، بهتر است ما امروز با فردى از شما بيعت كنيم و پس از آن كه او از دنيا رفت، شما با كسى از ما دست بيعت دهيد و همينطور تا پايان روزگار، شخصى از ما و فردى از شما [يكى پس از ديگرى] خلافت را بر عهده بگيرد. با اين كار، همواره دو خليفۀ انصارى و قريشى از ترس رقيب خود، از انحراف پرهيز مىكنند».
امّا ابوبكر گفت:
وقتى رسول خدا(ص)مبعوث شد، براى عرب سخت بود كه از دين پدرانش دست بردارد؛ ازاينرو با وى مخالفت و دشمنى ورزيدند؛ امّا خداوند مهاجرين را از قوم او برگزيد تا رسالتش را تصديق و به حضرتش ايمان آورند و در برابر آزار مشركان صبر پيشه كنند. آنها از فزونى دشمنان نهراسيدند و نخستين كسانى بودند كه خدا را در زمين عبادت كردند و به رسولش ايمان آوردند. آنها دوستداران او و عترتش و شايستهترين مردم براى جانشينى وى هستند. جز شخص ظالم، كسى در امر خلافت ايشان نزاع نمىكند؛ البتّه پس از مهاجرين، كسى در مسلمانى و فضيلت، برتر از شما نيست. پس ما امير هستيم و شما وزير و ما بدون مشورت شما دست به كارى نخواهيم زد و امر خلافت در ميان ما مانند برگ درخت خرماست كه به دو گونۀ مساوى تقسيم شده باشد. 1
در منابع آمده است كه هنگام مشاجرۀ اصحاب، ناگهان طايفۀ بنىاسلم (بنىسليم) كه طرفدار مهاجرين بودند، وارد مدينه شده و كوچههاى اين شهر را پر از جمعيّت كردند. سپس به يارى ابوبكر برخاستند و هر كس كه با وى بيعت نمىكرد، به اجبار بدين كار وامىداشتند. 2