37 معيّنى است كه اكنون زنده است ولى بر ما آشكار نيست. برخلاف نظر برخى از اهل سنت، معتقديم كه اين فرد معيّن، نمىتواند مهدىهاى متعدد باشد؛ اين مهدى مشخص، در فلان تاريخ به دنيا آمده و اكنون از ديدهها پنهان است. در مرحله بعد، علت و اسباب و دلايل غيبت را برمىشماريم.
چهارمين گام، بازگوكردن لوازم مسئله است. هر مسئلۀ نظرى، لوازمى دارد كه در ابتداى امر و در نگاه اول به چشم نمىآيد، ولى بهعنوان مسائل مرتبط و در پيوند با آن، در فرآيند بحث، نقش و تأثير دارد. مثلاً در بحث علم امام يا علم انبيا يا عصمت امام، با اينگونه لوازم مواجهيم؛ براى مثال، ما قائليم كه امام عليه السلام ، علم و معرفتى دارد متفاوت با معرفتهاى اكتسابى رايج و متداول ميان بشر، و اين علم و آگاهى را براى هدايت انسانها به كار مىبرد. پس از بيان چنين عقيدهاى دليل مىآوريم كه پيامبر گرامى اسلام (ص) فرمود: «من ميراث نبوت را به جانشين خودم مىدهم». يا امام عليه السلام فرمود: «من ميراث امامت را به جانشين خود مىدهم». يا يكى از امامان عليهم السلام فرمود: «ما چيزهايى را از عالم مىدانيم كه ديگران از آن بىاطلاعاند». يا اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
سلُوني قَبلَ أن تَفقِدوني، فَلَأنا بِطُرُق السماء أعلمُ مِنّي بِطُرُق الْأرض. 1
از من بپرسيد پيش از آنكه مرا از دست بدهيد؛ من به راههاى آسمان آشناتر از راههاى زمين هستم.