30براى پاسخ به اين پرسشها، مبنايى وجود دارد كه در مباحث آينده به آن پرداخته خواهد شد و آن، چگونگى شكلگيرى جامعۀ مسلمان پس از پيامبر (ص) است. جامعۀ صدر اسلام، لزوماً تحت تاثير مستقيم آموزههاى آن حضرت نبوده، بلكه تغييرات بنيادين فرهنگى در جامعه بهوجود آمده است. اما مهمتر از آن، حل كردن يك دغدغه روانشناختى است؛ به بيان ديگر، اين اشكال، ريشه قرآنى و حديثى ندارد، بايد به آن، نگاهى روانشناختى داشت.
آنها مىگويند: از نظر روحى و روانى قابل پذيرش نيست كه چند ميليارد مسلمان يا جمعيت پس از رحلت پيامبر (ص) ، تا امروز خطا كرده باشند و در مقابل آنها، جمعيت اندكى، درست رفته باشند. آنها براى اين پرسش، دليل عقلى ندارند، بلكه از نظر روانى، حل چنين تناقضى برايشان دشوار است.
در مباحث اصول انديشه شيعى به اين موضوع خواهيم پرداخت، اما خلاصه پاسخ اين است كه اولاً بسيارى از اين افراد درصدد فهميدن درست و خطا برنيامدهاند؛ حتى در جامعه خودمان. در جامعه شيعى هم بسيارى از انسانهايى كه متولد مىشوند، نامى از نامهاى متداول در فرهنگ شيعه بر آنها گذاشته مىشود و با اين فرهنگ رشد مىكنند، به مسجد مىروند، در تاسوعا و عاشورا مراسم عزا بر پا مىكنند و در مناسبتهاى مختلف، ائمه را تكريم مىكنند و به آنها احترام مىگزارند.
افراد تا در معرض اين پرسش قرار نگيرند كه آنچه به آن اعتقاد دارند درست است يا غلط، هيچگاه به دنبال شكافتن لايههاى عقايد خود