31 نمىروند. لذا برخى افراد حتى اگر عقايدشان نادرست باشد، تا در معرض نقد قرار نگيرند، هيچوقت درصدد تحليل و موجه و معتبر ساختن آن برنمىآيند. اين ويژگى در مورد اهلسنت هم هست. چند درصد از اهلسنت با اشكالاتى درباره مبانىشان مواجه شدهاند؟ بهگونهاى كه به تأمل و تفكر نشسته باشند و سپس به نتيجه رسيده باشند كه عقيدهشان، با وجود اين اشكالات و نقدها صحيح است يا صحيح نيست؟
نمىتوان براساس جمعيت و انبوهى پيروان، بر صحت چيزى داورى كرد؛ زيرا بسيارى از آنها، به دنبال يافتن نقاط ضعف، خلأها و رخنههاى اعتقادىشان نيستند. اگر از شمار بسيارى از اين جمعيت مسلمان، درباره اصلى مانند توحيد كه در ميان همه مذاهب مشترك است، دو اشكال اساسى مطرح شود، تبيين روشن و مستدل و پاسخ قانعكنندهاى بر آن ندارند. پس از طرح اينگونه نقدها و اشكالهاست كه ذهن بسيارى از آنها مشغول به اين مىشود كه آيا آنچه درباره توحيد باور داريم، درست است يا غلط؟ پس پيروى اهل سنت را نمىتوان بر اين حمل كرد كه به درستى باورشان پى بردهاند و براساس اين درستى عمل مىكنند. در واقع، انسانها در دينپذيرى چندان دنبال علت و دليل نيستند؛ اگرچه دينپذيرى متعالى و كارآمد نيز مبتنى بر دينشناسى متقن و معتبر است.
همين كه دين براى آنها مجموعهاى سازگار و رضايتبخش باشد و در آن شرايط رشد كنند، برايشان قابل قبول مىشود.
اما در دينشناسى، انسانها دنبال دليل و برهان مىروند. شمار كمى