177
سرسپردن
حبيب الله بخشوده
گفتم كه سرت، گفت سپرديم به دوست
گفتم كه دلت، گفت دلم همره اوست
در خلوت خونين شفق پر زد و گفت
جان دادن و پيمان نشكستن، نيكوست
نماز شكسته
محمد على مردانى
بشكسته دلى مىخواند نماز
در سلسله، دستبسته مىخواند نماز
تا قامت دين خم نشود، روح نماز
با قامت خم، نشسته مىخواند نماز
كعبه كربلا
محمد رنجبر
در عشق، به دوست اقتدا كرد حسين
در ظهر بلا، نماز ادا كرد حسين
هرچند كه دور بود از كعبه، ولى
در كرب و بلا سعى و صفا كرد حسين