152گلدستهها، نزديك به ويرانى و سقوط است. علت اين ناآبادانى و مهجوريت دو چيز است: لشكركشى و تسلط ويرانگر والى بغداد، داود پاشا، به كربلا، و ديگر وجود طايفه «يزمار» كه مدتى طولانى كربلا را آشيانه خويش ساخته و در آن تباهى و فساد بسيار به وجود آوردند.
بىشك منظور از داودپاشا در گزارش لوفتس، نجيبپاشا است كه واقعۀ مربوط به او را پيشتر يادآور شديم.
دربارۀ خاكسپارى جنازهها در كربلا، لوفتس بر اين باور است كه كمتر از نجف است و عجيب اينكه دفن مردگان در كربلا چندان اصولى و با اهتمام صورت نمىگيرد؛ يعنى قبرها را به اندازۀ لازم عمق نمىدهند و دسترسى به جنازههاى مدفون به راحتى امكانپذير است و مراسم خاكسپارى خيلى زودتر از معمول به پايان مىرسد: «در گورستان سگهايى را مشاهده كردم كه با قطعههاى كفن و پارههاى جنازه اين طرف و آنطرف مىرفتند» . 1
با اينهمه، بنا بر گفتۀ لوفتس، همچنان جنازهها را براى دفن به كربلا مىآورند و مردم به دفن شدن و دفن كردن مردگان خود در خاكى كه آميخته به خون امام شهيدشان است و مايۀ امنيت دنيا و آخرت مىباشد، رغبت بسيار نشان مىدهند.
كربلا در سفرنامۀ جان يوشر
در سال 1846م، «جان يوشر» 2عضو هيأت جغرافيايى مملكتى لندن، در گذر از عراق براى رسيدن به ايران و ديدار از تخت جمشيد، از كربلا ديدن مىكند. وى پيش از ورود به شهر، سرى به بستانها و باغهاى اطراف كربلا مىزند و توصيفاتى را از باغها و نهرهاى آب آن منطقه را در سفرنامۀ خود بيان مىكند كه خواندنى است.
وضعيت ظاهرى و ساختارى كربلا در مقايسه با ديگر شهرهايى كه جان يوشر در عراق و ديگر جاها ديده، وى را به شگفتى وامىدارد؛ چندان كه اينگونه به نيكى از كربلا ياد مىكند:
من در اين شهر نشانههاى عقبماندگى و انحطاط را كه در مناطق ديگر مشاهده كردم، نديدم. در وجب به وجب خاك و زمين كربلا خانهها و بناهايى برپاست و يا آماده ساختمانسازى است و شهر روز به روز پيشرفتهتر و آبادتر مىشود.