82گردد و گاه در سطح عمومى سخنى را فاش نمىگويد و اگر با عموم مردم سخنى دارد، در بازگو كردنش عجله نمىكند؛ زيرا چه بسا برخى حوادث، پيچيده و چندلايهاند و روشن شدن ابعاد مختلف آنها محتاج به گذر زمان است تا بتوان در برابر آن موضعگيرى درستى داشته، آن را تأييد يا رد نمود و در برخى موارد نيز اساساً به صلاح و خير نيست كه نجف دخالت كند يا دخالتش بىثمر است.
در جنگ جهانى اول، انگليس و همپيمانانش با بهانههاى مختلف، به استعمار كشورهاى اسلامى روى آوردند و تسلّط خويش را بر آنها بيشتر و بيشتر نمودند و حاكمان مسلمان به مقابله با آنان برخاستند. فقهاى نجف نيز اعلاميّهاى مبنى بر وجوب دفاع از كيان مسلمين و سرزمينهاى اسلامى منتشر كرد. علماى نجف مىدانستند كه صدور چنين بيانيهاى، چه عواقبى ممكن بود به دنبال داشته باشد و شايد به خاك و خون كشيده شدن صدها و هزارها جوان مىانجاميد.
اما حكم جهاد يا دفاع كه توسط يك مجتهد عادل صادر شد، بر هركسى كه توان مشاركت دارد واجب است كه به ميدان بيايد؛ هرچند خود، مجتهد و صاحبنظر باشد. اينجا بود كه تعداد قابل توجهى از علماى نجف، خود اسلحه به دست گرفتند و تعدادى نيز كه عذر داشتند، در اين مقام مشاركت نكردند.
علما به مردم قول دادند كه بعد از پيروزى قيام، زندگى اقتصادىشان روبهراه خواهد شد و خود رهبرى اين قيام وسيع را بر عهده گرفتند. در بين راه، به علّت كارشكنى تعدادى از فرماندهان نظامى، مىرفت كه قيام مردم عراق با شكست قطعى مواجه شود، امّا به سبب ايمان راسخ و تصميم جدّى بر بيرون راندن نيروهاى اشغالگر انگليسى و در صحنه ماندن علما، ورق برگشت.
انگليسىها گمان مىكردند كه مىتوان علما را فريب داد و ايشان را با تطميع و نهايتاً با تهديد، از هدايت انقلاب منصرف كرد، ولى در اين كار موفّق نشدند. بنابراين تصميم گرفتند كه بزرگان را به زندان انداخته و مردم را از دم تيغ بگذرانند.
رهبرى مردم در آن روز به دست ميرزا محمدتقى شيرازى در كربلا بود. مردم حكم اين مسئله را از ايشان جويا شدند كه استفاده از قوۀ قهريه و دست به اسلحه بردن، در زمانى كه