101جلب معارف الهى و فضل پروردگار بود. زندگى ساده، روزى به اندازه و بىاعتنايى به مظاهر دنيايى، بهترين دليل بر اين مدعاست.
و) وطندوستى
افزون بر همۀ اين ويژگىها، مشاركت شيخ در انقلاب ضداشغالگرى در مقابل انگليس را هم بايد افزود كه تا روز وفاتش با ناگوارترين رويدادهاى عراق در آن روزگار در تعامل بود و اگرچه بنابر رأى خود، مستقيم در امور دخالت نمىكرد، اما با تمام احساس و شعور انسانى خود، با مردم مصيبتزده و دردمند عراق، همراهى داشت و در رنجهاى جانكاه آنها خود را شريك مىدانست و شنيده نشد كه ايشان در نفى و معارضه با حركات انقلابى و شورشهاى مردمى عليه چپاولگران، سخنى گفته يا اشارهاى كرده باشد.
ز) مربّىگرى
شيخ حلى اصرار بسيار داشت كه تقريرات نوشته شده توسط شاگردانش را ملاحظه كند و كم و كاستىهاى آنها را گوشزد نمايد و نيز به ديگر نوشتههاى ايشان نيز اهميت خاص مىداد. روزى به خدمت ايشان رسيدم و خواستم درباره اين بخش از خطبۀ حضرت امير (عليه السلام) كه مىفرمايد:
«ثُمَّ يَظهَرُ صاحِبُ القيروان الغَضُّ ذُوالنَّسَبِ المَحضِ مِن سُلالَةِ ذِى البَداءِ المُسَجّى بِالزّداء»
1
برايم توضيحى بدهد. استاد، پژوهش در اين مطلب را بر عهدۀ خودم نهاد و من پس از ساعتها جستوجوى در منابع، به اين نتيجه رسيدم كه منظور امام على (عليه السلام) جدّ فاطميين به نام