88عالم متتبع و جليل القدر مرحوم محمدهاشم خراسانى (رحمه الله) (متوفاى 1352ق) جريان را اينگونه نقل مىكند:
عالم جليل شيخ محمدعلى شامى كه از جمله علما و محصّلين نجف أشرف است، به حقير فرمود: كه جد امّى بلاواسطه من جناب آقا سيد ابراهيم دمشقى كه نسبش منتهى مىشود به سيد مرتضى علمالهدى و سنّ شريفش علاوه بر نود بود و بسيار شريف و محترم بود، سه دختر داشتند و اولاد ذكور نداشتند. شبى دختر بزرگشان در خواب ديد جناب رقيه بنت الحسين (ع) را كه فرمود: «به پدرت بگو به والى بگويد آب افتاده ميان قبر و لحد من، و بدن من در اذيت است 1؛ بگو بيايد و قبر و لحد مرا تعمير كند.» دخترش خواب را به سيد عرض كرد، اما سيد از ترس حضرات اهل تسنّن به خواب اثرى مترتّب ننمود. شب دوّم دختر وسطى سيد همين خواب را ديد و به پدر گفت؛ ترتيب اثرى نداد. شب سوّم دختر صغرى سيد همين خواب را ديد و به پدر گفت؛ ايضاً ترتيب اثرى نداد. شب چهارم خود سيد مخدره رقيه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند كه چرا والى را خبردار نكردى؟ ! سيد بيدار شد. صبح رفت نزد والى شام و خوابش را به والى شام نقل كرد. والى امر كرد علما و صلحاى شام از سنّى و شيعه بروند و غسل كنند و لباسهاى نظيف در بر كنند و به دست هر كس كه قفل درب حرم مقدسه باز شد، همان كس برود و قبر مقدسه او را نبش كند و جسد مطهّره را بيرون بياورد تا قبر مطهّر را تعمير كند. بزرگان و صلحاى از شيعه و سنّى در كمال آداب غسل كردند و لباس نظيف در بر كردند؛ اما قفل به دست هيچ يك باز نشد، مگر به دست مرحوم سيد. بعد كه مشرّف ميان حرم شدند، مِعْوَل (تيشه) هيچ يك به زمين اثر نكرد، مگر مِعوَل سيد ابراهيم. بعد حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند؛ ديدند بدن نازنين مخدّره ميان لحد و كفن آن مخدره مكرّمه صحيح و سالم است؛ لكن آب زيادى ميان لحد جمع شده؛ پس سيد بدن شريف مخدره را از ميان لحد بيرون آورد و روى زانوى خود نهاد و سه روز همين قِسْم بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گريه مىكرد تا آنكه لحد مخدّره را از بنياد تعمير كردند. اوقات نماز كه مىشد، سيد بدن آن مخدره را بر بالاى شىء نظيفى مىگذاشت و بعد از فراغ باز برمىداشت و بر زانو مىنهاد، تا آنكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند. سيد بدن مخدره را دفن كرد و از معجزه اين مخدره در اين سه روز، سيد نه محتاج به غذا شد و نه