47قاسم را جانشين خود قرار مىدادم؛ به سبب علاقهاى كه به او دارم، ولى مسئله امامت مربوط به خداوند بزرگ است كه هركس را او بخواهد قرار مىدهد. 1
از اين فرمايش امام هفتم استفاده مىشود كه حضرت قاسم از نظر فضل و دانش و فضايل اخلاقى و آگاهى در حدى بود كه شايسته مقام امت بوده، ولى خداوند متعال هر طور صلاح بداند آنگونه عمل مىكند و امامت در اختيار اوست، نه به دست امام، و امام نيز پيرو فرمان الهى است، نه خواسته شخصى خود و روشن است كه امام (ع) مىخواسته با اين بيان شخصيت قاسم را بيان كنند؛ والا شايستگى امام هشتم براى امامت و انتخاب پروردگار، بديهى و روشن بوده است.
احتمال ديگر اين است كه شايد حضرت قاسم مسنتر از امام هشتم (ع) بوده و امام كاظم (ع) مىخواسته روشن كند كه بزرگى ايشان به جاى خود، ولى امامت و تعيين امام توسط پروردگار انجام مىگيرد.
2. نيز ثقة الاسلام كلينى از سليمان جعفرى نقل مىكند:
(زمانى كه يكى از فرزندان امام هفتم (ع) بيمار و در حال احتضار بود) امام (ع) را ديدم كه به فرزندش قاسم فرمود: اى فرزندم! برخيز و بر بالين برادرت سورة والصافات صفاً را بخوان. حضرت قاسم شروع كرد به خواندن سوره؛ وقتى به آيه (أهُم أشدّ خلقاً أمّن خلقنا) رسيد، جوان از دنيا رفت. هنگامى كه پارچهاى روى او انداختند، يعقوب بن جعفر به امام عرض كرد: وقتى مرگ كسى نزديك