196نه تنها براى بزرگسالان، بلكه براى اطفال نيز برگزار مىشد؛ چنانكه از معلم اطفال در زمان شُريح سخن به ميان آمده است. با ورود امام على (ع) به كوفه، نقطه عطف علمى در اين شهر پديد آمد؛ زيرا آن حضرت نزديكترين فرد به پيامبر اكرم (ص) ، باسابقهترين مسلمان و آگاهترين اصحاب به قرآن و سنت بود. از اينرو همه مجالس علمى، تحتالشعاع وجودآن حضرت قرار گرفت و خود آن حضرت نيز مردم را تشويق به فراگيرى علوم از خود مىكرد؛ چنانكه خطاب به آنها مىفرمودند: «قبل از آنكه مرا از دست بدهيد، از من سؤال كنيد كه من از راههاى آسمان بيش از راههاى زمين اطلاع دارم» .
فصل ششم اين كتاب، به آداب و رسوم اجتماعى مردم كوفه اختصاص يافته و در آن موضوعاتى مانند عقد و ازدواج، خاكسپارى، جنگ و صلح، سير و سفر، آرايش ظاهرى زنان و مردان، مجالس عمومى و گردهمايىها، سرگرمى و ورزش، پوشش و حجاب و آداب و رسوم مجالس خلفا و امرا مورد بحث قرار گرفته است. در اين فصل درباره سربازان و اعلان جنگ و صلح، چنين آمده است:
از زمان جاهليت و در صدر اسلام و در زمان مورد بحث كه هنوز سپاه منظمى با نيروهاى ثابت تشكيل نشده بود، هنگام جنگ، همه مردان بالغ و عاقل، موظف به شركت در جنگ بودند؛ بهخصوص هنگامى كه نظام عطاء برقرار شد؛ زيرا پرداخت عطاء، تعهداتى براى مردم ايجاد مىكرد كه يكى از آنها شركت در جنگ، هنگام اعلام نياز حكومت بود و اگر كسى از فرمان حكومت در مورد جنگ خوددارى مىكرد، به او «مُلَحق» مىگفتند و عطاى او قطع مىشد؛ براى مثال، عبيدالله با تهديد مردم به قطع عطاء، توانست لشكر بزرگى براى مقابله با امام حسين (ع) فراهم آورد. معمولاً اعلان جنگ به وسيله منادى اعلام مىشد. او با صداى بلند و با كلماتى كه بر جنگ دلالت مىكرد، مردم را به حضور در جنگ دعوت مىكرد و براى اين كار از كلماتى چون «النفير، النفير» (كوچ، كوچ) ، استفاده مىشد.
در جريان جنگ صفين آمده است كه حضرت على (ع) ، قبل از شروع جنگ، از حارث اَعور خواست تا چنين در كوفه ندا دهد: «اى مردم كوفه! از شهر خارج شده، به اردوگاه خود در نخيله برويد.» براى اعلام عقبنشينى نيز منادى از الفاظى مانند «الرجعه، الرجعه» (عقبنشينى، عقبنشينى) استفاده مىكرد.