138و مجروح شدند. وقتى خبر يورش نعمان بن بشير به على (ع) رسيد، بر فراز منبر رفته و بعد از ستايش خداوند و انتقاد از كوفيان به دليل كوتاهى در دفع اين يورشها فرمودند: واى بر شما! به سوى برادرتان مالك بن كعب (در عين التمر) برويد. باشد كه خداوند به وسيله رزم شما، ريشه ستمگران را براندازد. اما اهالى با وجود هشدارهاى حضرت، براى يارى مالك بن كعب بسيج نشدند. تنها «عدى بن حاتم» اعلام آمادگى كرد و با دوهزار نفر از افرا قبيله طىّ عازم عين التمر گرديد و نعمان بن بشير را تعقيب كردند و تا حوالى شام پيش رفتند و بازگشتند. مالك بن كعب هم دلاورى و مقاومت جانانهاى از خود نشان داد. او به امام نوشت: ما شمشيرها را برداشته و به مقابله با نعمان بن بشير و هوادارانش رفتيم. از مخنف بن سليم هم كمك خواستيم؛ او هم عدهاى را به يارى ما فرستاد و دشمن گريخت و لشكريان ما پيروز شدند. 1
آرايش سپاه امام حسن (ع) در انبار
امام حسن مجتبى (ع) قصد داشت تا در ميدان نبرد، نيرنگها و توطئههاى معاويه را خنثى كند و جاهطلبىهاى او را خاموش سازد؛ اما در سپاه او خيانت، تفرّق و تباهى راه يافت و رشوه و خودباختگى و دنياطلبى در دلهاى بيمار برخى از فرماندهان اين قوا چنان رسوخ كرده بود كه ارزشهاى الهى و انسانى را به فراموشى سپردند؛ از جمله آنها ماجرايى است كه در شهر انبار روى داد:
امام مجتبى (ع) فرماندهى از قبيله كِندِه را به همراه چهارهزار نفر نيروى مسلح و آماده رزم به انبار فرستاد