92نامه پيامبر را به خسرو پرويز، فرزند هرمز كه در مداين اقامت داشت، به وى برساند، اما اين حاكم جاهطلب كه غرور، نخوت و دنياطلبى، او را در هالهاى از جهالت و غفلت فرو برده بود، متن اين نامه را برنتابيد و پوستى را كه مكتوب پيامبر بر آن نگاشته شده بود پاره كرد و به «باذان» والى خود در يمن نوشت كه او را نزد وى در مداين بفرستد. باذان نيز «فيروز ديلمى» و «خسرو بابويه» را با گروهى مأمور كرد تا نزد پيامبر بروند و فرمان خسرو پرويز را اجرا كنند. آنها در مدينه خدمت حضرت محمد (ص) رسيدند. پيامبر به آن فرستادگان فرمودند: همان شب شيرويه، پسر پرويز، پدرش خسرو را در مداين كشته است و ماجرا همان بود كه خاتم پيامبران خبر داده بود. 1
سقوط تيسفون
به گفته ابنخلدون وقتى دولتى مركز حكومت خود را از دست بدهد، باقى ماندن نواحى ديگر برايش سودى نخواهد داشت و به سرعت دچار اضمحلال خواهد شد؛ زيرا پايتخت به منزله قلب است كه روح از آن برانگيخته مىشود و چون اين شريان حياتى از دست فرمانروا خارج گردد، تمام نقاط و مرزهاى كشور منهزم مىگردد. اين وضع درباره دولت ايران كه مركز آن مداين بود، روى داد و مسلمانان تصميم گرفتند تا بعد از فتح قادسيه، اين كانون مهم سياسى و استراتژيكى ايران را به تصرف خود درآورند. آنان مطمئن بودند كه با اين پيروزى، سراسر ايران رو به انقراض خواهد نهاد و بقيه ممالكى كه در اختيار يزگرد سوم مانده بود، برايش فايدهاى نمىداشت. 2به همين دليل رزمندگان مسلمان به مداين روى آوردند. براى آنها تصرف اين منطقه، از نظر نظامى ضرورتى تام داشت. احاطه بر مركز امپراتورى ايران و جايگاه اصلى اقتدار اين ابرقدرت در عراق، تسلط بر مركز فرماندهى را به دنبال داشت و توان نظامى ايران را بىاثر مىكرد. نبرد قادسيه روحيه مسلمانان را براى