41از ظاهر كلام ابن خطاب كه مىگويد: «خداى را شكر كه قتل من به دست فرد مسلمانى واقع نشده» و به قرينه روايت ابن قتيبه و ابن عبدالبر استفاده مىشود كه عمر، از اينكه قتل او به دست مسلمانى واقع نشده، تا به سبب مسلمان بودن او براى او طلب آمرزش كند، شكر خدا را به جاى مىآورد و چون دانست كه ضارب از كسانى است كه ادعاى اسلام ندارد، استنباط كرد كه خداوند حق او را در هر حال گرفته است. بر اين اساس مشخص مىشود كه مسلمانان عاقبت به خيراند، همچنانكه در برابر ابنعباس با آن عظمتى كه دارد، مىگويد: «خلاف مىگويى!»
ابنقتيبه متوفاى 270ه. ق در جلد اول، صفحه 22 كتاب الامامة و السياسه روايت كرده است: زمانى كه به عمر خبر دادند كه قاتلش غلام مغيره است، گفت: حمد خدايى را كه قتل مرا به دست مردى قرار نداد كه روز قيامت با لاالهالاّالله با من استدلال كند.
حافظ ابوعمرو يوسف بن عبدالبر قرطبى، در كتاب الاستيعاب در شرح زندگى عمر، روايت مىكند كه: «عمر به فرزند خود عبدالله گفت: حمد خدايى را كه قتل مرا به دست مردى قرار نداد كه روز قيامت، با «لاالهالاالله» با من استدلال كند». 1
بنابراين اگر گوينده «لاالهالاالله» داراى چنان مقامى باشد كه بتواند خليفه دوم را بكشد و با «لاالهالاالله» با او استدلال كند، كار اهل توحيد، آسان خواهد بود.
پس افراد ماجراجو و تفرقهافكن، بايد خدا را در نظر داشته باشند و براى ايجاد اصلاح سعى كنند اسباب نفاق را نابود سازند و بوقهاى تبليغى دشمنان كه موجب مىشود مسلمانان به ريسمان خدا و همبستگى چنگ نزنند را خفه كنند. در