56وعده دادهاند و خدا و رسولش راست گفتهاند. و اين امر، جز بر ايمان و تسليمشان نيفزود.
نيز مىفرمايد:
وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللّٰهَ عَلىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصٰابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيٰا وَ الْآخِرَةَ ذٰلِكَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِينُ (حج:11)
بعضى از مردم خداوند را با زبان مىپرستند [و ايمان قلبىشان بسيار ضعيف است]. همين كه [دنيا به آنان رو كند و] خيرى به آنها برسد، آسودهخاطر مىشوند و اگر مصيبتى براى امتحان به آنان رسد، روى مىگردانند. چنين كسانى هم دنيا را از دست دادهاند و هم آخرت را و اين همان خسران و زيان آشكار است.
پوشيده نيست كه فهم ادله و فهميدن آنها، غير از سرسختىكردن و استبداد ورزيدن در پذيرفتن يا نپذيرفتن آنهاست كه ما با آن مشكل داريم و مخالفان، در موارد بسيارى، از روى لجاجت، عناد، حقيقتگريزى و تحقير كردن حق، از آن استفاده مىكنند و با اين كار، در مقابل خدايى قرار مىگيرند كه حقيقت را واجب ساخته و حجتِ خويش را بر آن تمام گردانيده و مسئوليت را در قبال آن بر عهدهشان گذارده است.
گفتار سوم: عام بودن حجيت عقل
خداى متعال همانگونه كه در تشخيص حق و اعتراف به آن، همچون تصديق كسى كه به خاطر راستگويى و امانتدارى، لياقت تصديق يافته عقلِ انسان را ملاك قرار مىدهد، به همان صورت، در روىگردانى از امرى كه بطلان آن با دليل ثابت شده و در عدم اعتماد به كسى كه بنابر شواهدى شايستگى تصديق را ندارد، باز عقل را دستاويز مىسازد و با آن بر آدمى احتجاج مىكند. براى نمونه خداوند در دين خود مقرر فرموده كه «دين» حقيقتى مقدس و واجب از سوى آفريدگار و تدبيركنندۀ امور هستى باشد.