53
گفتار دوم: وجوب پذيرفتن حق
بجاست كه اين مسئله از امور مسلّم و واضح به شمار آيد، چون هر دليلى براى رسيدن به حقيقت و نشان دادن آن، به مسئله «لزوم پذيرش حق» نيازمند است تا عذرى براى شخص مكلف باقى نماند و در برابر خداى متعال، براى او حجتى نباشد و اين حكم مىكند كه ما به هر دليل و حجتى كه حقيقت را برساند و آن را اثبات نمايد، اكتفا كنيم. پس هرگاه حقيقت، به هر وسيله و از هر طريقى به مكلف ارائه شود، در اين صورت خداوند حجت خويش را بر او اقامه كرده، مسئوليت را در حق او به انجام رسانده، و برايش عذرى باقى نگذارده است و مكلف جز تسليم و اقرار به حقيقت، چارهاى ندارد.
از اين پس، ديگر سزاوار نيست كه وى سرسختى، دشمنى و لجاجت از خود نشان دهد و دلايل ديگرى را مطرح كند. خداوند نيز وظيفه ندارد كه خواست او را برآورده سازد، كه خداى متعال از آن شخص و ايمانش بىنياز، بر او چيره و بر عذاب كردنش تواناست.
در قرآن كريم، بارها به زورگويى و سرسختى و عناد عدهاى در برابر حق، و رد و تحقير و تهديد ايشان اشاره شده است.
ديدگاه قرآن دربارۀ مستبدان و عنادورزان
خداى متعال مىفرمايد:
وَ قٰالُوا لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيٰاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيٰاتُ عِنْدَ اللّٰهِ وَ إِنَّمٰا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (عنكبوت: 50)
مىگويند: چه مىشد اگر آياتى از سوى پروردگارش بر او نازل مىشد. بگو: آيات و نشانهها همه نزد خداست و من تنها، بيمدهندهاى آشكارم.
و مىفرمايد:
وَ إِذٰا تُتْلىٰ عَلَيْهِمْ آيٰاتُنٰا بَيِّنٰاتٍ قٰالَ الَّذِينَ لاٰ يَرْجُونَ لِقٰاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هٰذٰا أَوْ