37توضيح داد: «كسانى كه هنگام صبح از اين خيابان مىگذرند، اگر پيشتر عملى نيك از آنها سرزده باشد، آن معبود با ديدنش خوشحال مىشود و به عكس، اگر عملى ناپسند انجام داده باشد، محزون و غصهدار مىگردد». به ايشان گفتم: «آيا اين مطلب واقعيت دارد؟» پاسخ داد: «از نظر روانشناختى، امر مؤثرى است».
بدون ترديد، اين واقعيت نابهنجار، نه از آن روست كه عقل اين مردم منحط و پست گرديده يا سطح فكرى و فرهنگىشان تنزل يافته، بلكه چون در رسيدن به حقيقت اهتمام لازم را نداشتهاند و از سر جمود و خشكسرى بر آداب و رسوم گذشتگان و به آيين موروثى خويش بسنده كرده و بدان راضى شدهاند، اينگونه رفتار مىكنند. لذا هرگاه همت و تلاش خود را متوجه جوانب مختلف امور مادى كنند، هرگز به آنچه گذشتگان انجام دادهاند، بسنده نمىكنند. بلكه خود را از آن ميراثها رها مىسازند و مىكوشند به منافع و بهرههاى مادى بيشترى دست يابند تا آنجا كه به بالاترين مراتب رشد اقتصادى، پزشكى و ديگر جوانب دنيوى زندگى نائل آيند. اگر ايشان به همين اندازه، در امور دينى و عقيدتى از خود همت نشان مىدادند، دستيابى به حقيقت براىشان مشكل نمىگرديد و روشنى آن را درمىيافتند.
همچنان كه انسان از سر تقليد، خشكسرى و مسامحهكارى در طلب حقيقت، به دين باطل متمايل و از بطلان آشكار آن غافل مىشود، مىتواند به خاطر همان تقليد و تعصب و تسامح، حق را منكر شده و درستى آشكار آن را ناديده بگيرد.
مخالفت با دينِ حق، خروج از عرصه مسلّمات
هنگامى كه آن برادر مؤمن، خاطرات خود را از ژاپن برايم نقل مىكرد و در نهايت ناباورى، عمل مردم آنجا را زشت و نفرتانگيز مىخواند، به او گفتم: «برادرِ من، اين امور چندان شگفت نيست و تنها به بتپرستان اختصاص ندارد. بلكه هر كه به حقيقت