28سالم زيستن را دوست مىدارند.
در همين حال، عدهاى اين امور را رعايت نمىكنند. ولى نه بدانجهت كه براى سلامتى خود ارزشى قائل نيستند، بلكه بهخاطر روح اهمالكارى و بىمبالاتى و داشتن تعصب به شيوههاى قديمى و موروثى درمان است كه در يافتن طبيب حاذقتر كوتاهى مىكنند؛ چنانكه عقل را كنار گذاشته و در گزينش طبيب معالج و چگونگى درمان خود، آنطور كه شايسته است، نمىكوشند؛ با پزشكى كه ماهرتر است مخالفت كرده، نمىخواهند با مراجعه به او، به فضيلت و برترىاش اعتراف كنند. در خوردن داروها، وعدههاى مصرف و تعهدات ديگر پزشكى چندان پاىبند نيستند. نمىتوانند از خوردنىها و نوشيدنىهاى مضر يا ديگر امورى كه عقل سليم آنها را نمىپذيرد، پرهيز كنند.
البته اينها بدان معنا نيست كه اين افراد از نعمت عقل بىبهرهاند، بلكه عقلشان، در اثر رفتار نادرست، كارايى خود را از دست داده و خشك و بىروح شده، يا بر شخص چيره گرديده است. اين گروه، سرانجام شوم رفتارهاى خود را مىدانند، اما وانمود مىكنند كه نمىدانند؛ عقل و شعور دارند، اما گويى فاقد آنند.
عقل، منشأ مسئوليت دائم
بهرهاى كه اين عده از عقل خود مىبرند، از احساس مسئوليت و ملامت و سرزنش عقل ناشى نمىشود و چون به پايان راه مىرسند، جز پشيمانى سهمى نمىيابند، و البته پشيمانى سودى به حالشان ندارد. در اين راستا، هر چه پيامد اعمال نابخردانه بزرگتر باشد، توبيخ و ملامت، سختتر و فزونتر خواهد بود. اين اشخاص اگر عقل نداشتند، پذيرفتن ناكامىها برايشان راحتتر مىبود؛ زيرا در اين صورت، ديگر نه مسئوليتى وجود داشت و نه پشيمانى و ملامت و نكوهشى.
از پيامبر خدا(ص) روايت شده كه فرمود: «از عقل خود راهنمايى بخواهيد كه راه