52نظامى تصور كردم و درحالىكه قبايل در هيئت گردانهاى نظامى آرايش يافتهاند و پرچم هر قبيله را يكى از صحابى بزرگ پيامبر حمل مىكند، ابوسفيان، بزرگ مكه خوار و ذليل در گوشهاى به تماشاى نيروهاى مسلح و سپاهيان خدا ايستاده است و اين محمد(ص) است؛ يعنى فرمانده كل نيروهاى فاتح، كه با وجود فتح مكه، داراى چنان قلب رحيمى است كه مردم نيكوكار و بدكار در پرتو خورشيد مهربانى او كه در نهايت تواضع و فروتنى است و آن را از هيچ كس دريغ نمىكند، آرام گرفتهاند، و درحالىكه هنوز براى شكستن بتها وارد مسجدالحرام نشده است، مىفرمايد: «
اذهَبُوا َانتُمُ الطُلَقاء» ؛ «برويد شما آزاد شدگانيد».
مَرُّالظَّهران
سپس وارد وادى فاطمه كه در گذشته، به مرالظهران معروف بوده، شدم. 1 در جانب راست و چپ من چندين باغ به چشم مىخورد. امروز مرالظهران ديگر آن وادى خرم و سرسبز گذشته نيست؛ بلكه با خشك شدن چاههاى آن در دهههاى گذشته، به يك وادى خشك و بىآب و علف تبديل شده است. در ادامه مسير، از روى پلى كه بستر رودخانه اين وادى از زير آن مىگذرد، عبور كردم و وارد قريه جَمُوم كه مركز ادارى وادى مرالظهران در سمت شمالى اين پل است، شدم.
اين آبادى در گذشته در اطراف چشمه جموم، به مثابه منزلگاهى براى توقف قافلهها پديد آمد و امروزه در فاصله بين مكه و عسفان كه اولين منزلگاه بعد از مكه و در فاصله 25 كيلومترى آن است، واقع شده است. نخستين ساكنان آن، خاندان حسين، از ثروتمندان و اشراف و بزرگان حسنى