277دامنه كوه در جستوجوى آثار به حركت خود ادامه دادم. كوههاى كوچك سنگى در اطراف ديده مىشد و تشخيص آثار قديمى كه اعراب هنگام سكونت در اين سرزمين براى خود درست كردهاند، بسيار مشكل بود. به طرف مشرق، از بين كوه ضبيعه در سمت راستم و كوههاى حفى (جمع حفا) در سمت چپم عبور كردم و در مجراى سيل مريين سرازير شدم و در سه كيلومترى از كوهپايههاى صفر و فرش ملل، در جهت غروب خورشيد راه خود را دنبال كردم. همه اين عوارض در انتهاى شمالى مريين قرار دارد و از غرب، عفرة الرواده به آن مىرسد. دشت عفرة الروادة از غرب و شمال به دو كوه محيط شده است.
وادى فرش را به سمت انتهاى دامنه الاسفع از شمال غربى پشت سر گذاردم و بعد به سمت جنوب بازگشتم و به دنبال آثار منازل به حركت خود ادامه دادم، اما چيزى پيدا نكردم و از اينكه در نوشتههاى قبلى اماسفع را همان صفر تلقى كرده بودم، متأسف شدم. در واقع، دامنههاى اسفع قابل سكونت نيست و نيز تمام حاشيه ملل شرقى، كوههاى آنها هستند و جايى براى دشت و زمين هموار و صاف باقى نمىگذارند. اما كوه صفر و العود و اطراف آن دو قابل سكونت است. زمينى صاف و هموار و كوههاى زيباى سرخ رنگ و مجارى گشاده ورود هوا و درختان سبز كه از چشم دور نمىشوند. در فرش، قناتها و چشمههاى زيادى وجود داشته و اماكنى كه ظاهراً مربوط به كشتزارهاى آنجا بوده است كه بعد از نابودى كشاورزى آنجا و خشك شدن چاهها و مهاجرت اهالى ويران شده است. بعد به درهاى بازگشتم كه بين دو كوه الخيالات و ضبيعه فاصله انداخته بود. اين دره به اندازه رسيدن صداى يك نفر فرياد كننده تا كوه صفر فاصله داشت و هر كس در فرش ملل مزرعهاى داشته باشد، مىتواند در دامنههاى صفر پايين بيايد و از طريق اين دره به طرف مزرعه خود برود كه مساحتى كمتر از دو كيلومتر مىشود. به طرف آثارى كه در دامنه صفر به آن اشاره كردم، بازگشتم و از آنجا به طرف جنوب و سپس غرب رفتم و از محل خروج مثعر عبور كردم و بعد به