264را حفر كرده و به اين نام معروف شده است. هنگامى كه حاجيان در الحفاة ازدحام مىكردند، كسانى كه جايگاهى در آنجا نداشتند، به سوى القيضى مىشتافتند و از اين رو به صورت منزلگاهى در آمده است. زمانى كه مسير كاروانهاى حج به جادههاى ماشينرو تغيير كرده، اين منزلگاه مانند ساير منزلگاههاى اين مسير متروك شد.
در آخر دهه هشتاد از اين قرن، شيخ بخيت بن ناصر بن بخيت بن بنيان اللّهيبى به عنوان امير در وادى القاحه منصوب شد. پدر او ناصر، هنگام روى كار آمدن دولت سعودى به جاى دولت هاشمى، امير اين منطقه و صاحب ثروت و مكنت فراوان بود. در پايان جنگ جهانى دوم كار شتر در اين سرزمين به پايان رسيد و اينجا دچار خشكسالى شد. به دنبال آن قحطى منطقه را فراگرفت؛ به طورى كه خانوادههايى با هفت يا هشت نفر، به طرف مكه مهاجرت كردند. اما حتى نيمى از آنها به مقصد نرسيدند. ناصر با خانواده خود همراه ديگران از اينجا كوچ كرد و اين سرزمين به صورت سرزمينى خالى از سكنه و متروك درآمد و هيچكدام از اهالى ديگر به اينجا بازنگشتند؛ بلكه در شهرهاى ديگر ساكن شدند و پس از مدتى صاحب ثروت و مكنت شدند و به مقامهاى عاليه دست يافتند و ديگر هيچ كس فكر بازگشت به اينجا را نكرد. بعدها بخيت به عنوان امير القاحه منصوب شد و وقتى به اينجا رسيد، هيچ جاى آبادى، حتى يك دهكده هم نديد. بنابر اين به چاه قيضى پناه آورد و در آنجا ساختمانهايى احداث كرد؛ مانند ساختمان امارت، مدرسه ابتدايى و جادههايى براى معلمين.
به دنبال اين اقدامات، چاه القيضى به عنوان دهكده شهرك مركزى القاحه درآمد؛ درحالىكه هيچ قريهاى در اطراف آن نبود و تنها چادرنشينهايى در اطراف آن بودند كه تعداد آنها به صد مىرسيد. اين امارت، تابع امارت بدر مىباشد. القاحه خالى از كشتزار است؛ مگر آنچه كه در اطراف شهر السقيا يافت