263مىآيد، طريق الغائر از آن عبور مىكند و از فيد گذشته و بعد به كنار اليدعه الشرقى سرازير مىشود. بعد از گردنه العَقنقُل بالا رفته و بعد در وادى الحلقه سرازير مىشود و از الغائر بالا مىرود. وادى فرعى سوم الحفاة ناميده مىشود كه در محل طلوع خورشيد از كوه قدس گسترده مىشود و دامنههايى كه در اين وادى گسترده مىشود را هم الحفاة مىگويند.
الحفاة منزلگاهى متروكه است. چاههاى قديمى با دهانههاى وسيع در آن است و هر چاهى منسوب به مردى از اهل الديره است. در آنجا مغازههاى ويران شده بود و تنها آثار زندگى در بين چادرنشينان ديده مىشد. اگر اين جاده آسفالت شود، زندگى دوباره به اينجا باز مىگردد؛ چون از مسيرى كه از بدر مىگذرد، كوتاهتر است. درباره اين محل، در تاريخ مطالب شنيدنى بسيارى وجود دارد. اين منزلگاه را چاه الطلوب مىناميدهاند و همان جايى است كه معاويه در آنجا توقف كرد و دچار لقوه شد. ماشين سبب ويرانى اين سرزمين شده است. مردم مهاجرت كردهاند و بعد اينجا رو به ويرانى گذاشته و دهكدههاى آنها نابود شده و در شمار آثار تاريخى درآمده است. اين منزلگاه مانند الرويثه و الشفيه، بر كوه بلند قدس مشرف است و تعجب مىكنى اگر بگويند بر فراز دامنهها و بلندىهاى قدس ساكنانى هستند كه نخلستان دارند و در آنجا به كار و فعاليت مشغول هستند. در اشعار از قدس به عنوان دژ و قلعه ياد شده است كه امروزه به آن ادقُس مىگويند و در سفر اول توضيح داديم كه ساكنان امروزى و مالكان آن، قبيله عوف، از حرب هستند.
چاه القَيضى 1
در 35 كيلومترى شرف الاثايه و دوازده كيلومترى از الحفاة به چاه القيضى رسيديم. چاهى در سمت راست وادى القاحة كه مردى از عوف به نام قيضى آن