241برخورد كرده و رأس آن در ساحل گسترده مىشود. اين سنگلاخ كه به سمت شرق گسترش پيدا كرده، به هرشى مىپيوندد و در نزديك هرشى، آن را سنگلاخ بيض مىنامند و در جايى كه به جاده مىرسد، به آن الخشم مىگويند. همه اين عوارض را در روز دوم سفر اول ذكر كردم. اما وصف زمين از اينجا باعث شد كه دوباره از آنها ياد كنم.
الخَرّار
حدود 25 كيلومتر در اين جاده پيش رفتيم و از درههايى كه رحاب و رحيب و كلهف ناميده مىشود، گذشتيم و بعد جاده الخرار به سمت چپ پيچيد. الخرار بندرى كوچك است كه صيادان براى صيد ماهى از آن استفاده مىكنند. در آنجا يك پاسگاه ژاندارمرى كه نگهبانان مرزى در آن به سر مىبرند و وظيفهام سركشى به اين پاسگاهها بود، قرار دارد. در فاصله ده كيلومترى از جاده آسفالت، به الخرار رسيديم.
وادى النَّهدى
از خرار، از سمت شمال با انحراف اندكى به سمت شرق خارج شديم و از مكانى كه اللعبوب ناميده مىشد، عبور كرديم كه مسيل فرعى رودخانه و مسيل سيل وادى النهدى بود. النهدى امروزه نامى است كه بر وادى البواء در ساحل اطلاق مىشود. بعد از فاصله كمى، به ناحيهاى كه اليغمله ناميده مىشد و در آن نخلستان و چاههاى آبى پراكنده شده بود، رسيديم و بعد وارد قسمت اصلى وادى النهدى شديم. از كنار پاسگاه مستوره عبور كرديم. بندر مستوره بندرى است كوچك كه كشتىهاى ماهىگيرى در كنار آن پهلو مىگيرند. ساحلى زيبا با هوايى صاف و معتدل بود و مسافت بين دو پاسگاه حدود بيست كيلومتر است.