125 از رسوم آنها اين است كه نزله هر طايفهاى، بهطور جداگانه و مستقل در جايى قرار دارد.
چاهُ مبِيريِك
ابواء را ترك كردم و وارد راهى شدم كه پستى و بلندى كوهها آن را در بر گرفته بود. درههايى كه تا كوه ثافل اصغر امتداد داشت، در سمت چپ من به چشم مىخورد. كوهى است بزرگ و استوار كه وادىهاى بسيارى دارد و در يكى از بلندىهاى آن، نخلستانى وجود دارد. در فاصله پانزده كيلومترى از ابتداى ابواء، به چاه مبيريك رسيدم كه چاه كوچكى در ابتداى ابواء است و محل التقاى دو وادى بزرگ القاحه و الفرع مىباشد. اطراف چاه كسى زندگى نمىكرد و متروكه شده بود.
اينجا در گذشته، منزلگاه قافلههاى حج بوده است. كه از راه مستوره، منزلگاه هفتم از مكه و منزلگاه ششم از جحفه است. سرزمين العبده از بنىعمرو از اينجا شروع مىشود و مرز بين آنها و بنىمحمد است. چاه مبيريك متعلق به شيخ مبيريك بن حمدى الغانمى، پدر شيخ حسين و شيخ اسماعيل، فرزندان مبيريك، يعنى بنيانگذار امارت آل مبيريك مىباشد. شخصيت بزرگى پيش از او از خانواده آنها وجود ندارد. او اين چاه را در سال 1263ه.ق به موجب قراردادى كه اكنون نزد فرزندان او موجود است، از العَبْده خريده است. اينجا مرز بين امارت مكه و مدينه است و از چاه مبيريك مسير كاروانهاى حج به دو راه الفرع و القاحه منشعب مىشود و راه القاحه همان راه پادشاهى و راه انبياء است. پس از چاه مبيريك، السقيا و بعد الحَفَاة قرار دارد كه امروزه به نام الطَلُوب شناخته مىشود. بعد به سوى العَرج و الى آخر....
اما به مرور زمان و با زياد شدن جمعيت قبايل حرب مسئله حفظ نسب هر قبيله اهميت خود را از دست داد و چون از خطر قبايل خارجى مصون شدند، به