102زراعت در اين وادى به صورت ديم است. زمانى وادى مَرّ در اين دشت امتداد داشته، اما به علت شكستگى كه رخ داده، وادى مرّ به طرف وادى ربغ گسترش پيدا كرده است و اين وادى باير و خشك باقى مانده و در آنها جز وادىهاى كوچك ميان كوههاى پراكنده و كمارتفاع و سنگلاخها، چيز ديگرى ديده نمىشود. از جنوب تا جنوب شرقى ريگزار القَطِيعَاء در آن سوى دشت قرار دارد و در جايى كه به ساحل مىرسد، از سنگلاخ الوَبَرِيّه جدا مىشود. مسير كاروانهاى حج از انتهاى غربى آن مىگذشته و از سمت شرق به آن مىپيوندد و بعد به شكل قوسى به سمت سنگلاخ الوبريه امتداد مىيابد و از ناحيه شرق، دشت را محاصره مىكند. از شمال سنگلاخ الغُرْبَه كه در شمال شرقى اين مسجد است، به آن پيوسته است؛ درحالىكه درست در سمت شرق در فاصله دورى، قلههاى كوههاى الشَّرَاء از آن سوى سنگلاخها به چشم مىخورد. در انتهاى سنگلاخ العَزُوريَه (عزور قديمى) آثار ديگرى از جحفه به چشم مىخورد و از سمت غرب به سنگلاخ امالكُلَى پيوسته است و در آن گردنهاى است كه بين راه جحفه و هرشى قرار دارد. در غرب اين مكان، ريگزار امالتَنَصُّب قرار دارد كه راه جحفه به رابغ آن را قطع مىكند. با مشاهده و بررسى راههاى ورود و خروج اين سرزمين، معلوم مىشود رسول خدا(ص) هنگام هجرت به مدينه از نزديك جحفه عبور نموده است. امروزه در سرزمين جحفه، قبايلى از زبيد ساكنند كه از جمله آنها الزَنَابِقَه، الرَوايَقَه و العَصلان است. مردمى از عَوْف نيز در بين آنها وجود دارد.
از اين جحفه (يا جحفه جنوبى يا جحفه جديد) در ساعت، يك ربع به چهار بعد از اينكه نماز را در مسجد جحفه خواندم، حركت كردم. بعد به سمت شمال در مسيرى كه حاجيان از آن عبور مىكردهاند، يعنى راه سلطانى به راه خود ادامه دادم. پس از طى چهار كيلومتر به قصر يا قلعهاى برخورد كردم كه پايههاى آن از درون ويران شده بود. سه ديوار آن پابرجا باقى مانده بود. ديوار اين ساختمان به حدود 33 متر مىرسيد كه از گچ ساخته شده بود. ارتفاع آن را نتوانستم درست