47بدارد و دشمن دار آن كس كه او را دشمن مىدارد» (برخيزد و گواهى دهد). دوازده نفر از اهل بدر (آنان كه در جنگ بدر بودند) برخاستند. شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ و بدان گواهى دادند. زيد بن ارقم مىگويد: «من نيز از كسانى بودم كه اين سخن را از پيغمبراكرم(ص) شنيده بودم، ولى آن روز گواهى ندادم و كتمان شهادت كردم. پس خداى تعالى (به جرم اين كار) بينايى را از من گرفت». وى براى شهادتى كه نداده بود، افسوس مىخورد و اظهار پشيمانى مىكرد و از خدا آمرزش مىخواست. 1
استجابت دعا
اواخر شب بود. امام على(ع) همراه فرزندش امام حسن(ع)، براى مناجات و عبادت كنار كعبه آمدند. ناگاه على(ع) صداى جانگدازى شنيد. دريافت كه شخص دردمندى با سوز و گداز در كنار كعبه دعا مىكند و با گريه و زارى، خواستهاش را از خدا مىطلبد. على(ع) به فرزندش، امام حسن(ع) فرمود: «نزد اين مناجاتكننده برو و ببين كيست. سپس او را نزد من بياور». امام حسن(ع) نزد او رفت. ديد جوانى بسيار غمگين با آهى پرسوز و جانكاه مشغول مناجات است. فرمود: «اى جوان، اميرمؤمنان، پسر عموى پيامبر اكرم(ص) مىخواهد تو را ببيند. دعوتش را اجابت كن». جوان لنگان لنگان و با اشتياق فراوان به حضور على(ع) آمد. على(ع) فرمود: «چه حاجت دارى؟» جوان گفت: «حقيقت