45اين مرد پيش از اين، عارضه (و بيمارى) داشت؟» گفتند: «خدا را گواه مىگيريم كه (دردى) نداشت (و هم اكنون دچار اين بيمارى شد)». 1
شفاعت على(ع)
مردى به نام «محمد بن ابياذينة»، متولّى مسجدى در روستايى به نام «نيلة» بود. روزى مجبور شد در خانه بماند. مردم به دنبال او آمدند تا به مسجد برود، ولى او نتوانست به مسجد برود. علت ماندن او را در خانه سؤال كردند. در پاسخ، پيراهن خود را بالا زد و بدن خود را نشان داد كه سوخته بود و درد شديدى داشت. سپس گفت: «من در خواب ديدم كه قيامت برپا شده است و مردم در سختى بزرگى قرار دارند. بيشتر مردم را به سوى آتش مىبردند و عده كمى را به سوى بهشت. مرا نيز به سوى بهشت مىبردند. در راه به پلى رسيديم كه طول و عرض زيادى داشت و گفتند اين پل صراط است. ما داخل راه شديم و هر چه پيش مىرفتيم، عرض آن كم و طول آن اضافه مىشد تا جايى كه عرض آن به اندازه تيزى شمشير شد. زير آن، درّه بسيار بزرگى بود كه آتش سياهى در آن جريان داشت و سنگهايى در آن مىجوشيد كه به اندازه قله كوهها بود. عدهاى از مردم از پل مىگذشتند و اهل نجات مىشدند. گروهى نيز در آتش سقوط مىكردند. من گاهى طرف راست خم مىشدم و زمانى به طرف چپ، تا به آخر پل رسيدم. آنجا نتوانستم خودم را نگه دارم. پس از روى پل به داخل آتش افتادم. به سختى خود را به نزديك كوه رساندم