44
إِنَّكَ بِالْوٰادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً) ؛ «كفشهايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى». (طه: 12)
سلطان چون اين آيه را ديد، فورى پياده شد و امر كرد آن ناصبى را گردن زدند. آنگاه اين شعر را خواند:
تَزاحَمَ تِيجانُ المُلوكِ بِبابِهِ
تاج پادشاهان در آستان او جمع شده است. هنگام دست زدن و بوسيدن ضريحش، ازدحام شده است. وقتى از دور، حرم او را مشاهده كنيد، از مركب به زير مىآييد. در غير اين صورت، رييس آنان پياده مىشود.
استجابت نفرين
«على بن مسهر» روايت كرده كه على(ع) بالاى منبر فرمود: «منم بنده خدا و برادر رسول خدا و از پيغمبر رحمت ارث بردهام و بانوى زنان اهل بهشت را به همسرى گرفتهام. منم سيد اوصيا و آخرين وصى پيمبران. كسى آنچه را كه گفتم، ادعا نكند جز اينكه خداوند او را به درد بدى دچار سازد. مردى از قبيله «عبس» كه در ميان مردم نشسته بود، گفت: «كيست كه نتواند بگويد اين را: منم، بنده خدا و برادر رسولخدا...؟» پس كاملاً از جاى خود برنخاسته بود كه ديوانه شد. (و حالت صرع به او دست داد). پس پايش را كشيدند و از مسجد بيرون بردند. ما از فاميل او پرسيديم: «آيا