51
يكى پرسيد از آن گمگشته فرزند
ج) علم غيب گاهى به حوادث محتوم و تغييرناپذير تعلق مىگيرد. بنابراين، برخى از چيزهايى كه پيامبر(ص) و امامان به آنها علم غيب دارند، همان چيزهايىاند كه بيگمان تحقق خواهند يافت. مانند كسى كه از عمارت بسيار بلندى پرتاب شده است و در ميانه راه مىداند كه بيگمان به سرعت بر زمين خواهد افتاد. اينگونه از علم غيب در حوادث تغييرى پديد نمىآورد و نمىتوان سرنوشت چيزى را با آن تغيير داد.
ولى علم، گاه تعليقى و شرطى است. مانند اينكه انسان ميداند كه اگر از منزل بيرون رود، با خودرويى برخورد خواهد كرد. اين قضيه شرطى است و شايد فرد با بيرون نرفتن از خانه، خود را حفظ كند، اما چنانچه بداند در روز معينى فلان حادثه روى خواهد داد و چيزى اختيارى در دگرگونى آن تأثير نميگذارد، از تحقق آن نميتواند جلوگيرى كند. علم ائمه را به چگونگى مرگشان چنين مىتوان تفسير كرد؛ يعنى آنان تا آن هنگام كه ميدانستند قضا و حكمت خداوند به شهادتشان تعلق نگرفته است، از هر وسيلهاى براى نجات خود از مرگ استفاده مىكردند.
براى نمونه، نقل شده است كه امامهادى(ع) براى شفايافتن خود از بيمارى، كسى را براى دعا به كربلا فرستاد يا امامكاظم(ع) خرماى زهرآلود هارون الرشيد را نخورد و فرمود: «هنوز وقتش فرا نرسيده است» يا امامباقر(ع) ميفرمود: «ما براى دفع شر سلطان، فلان دعا را ميخوانيم». 2
اين روايتها بر اين نكته دلالت ميكنند كه آن ذوات مقدسه براى حفظ جان