9بزرگوار هست - كه هر كدام مثل خورشيدى مىدرخشد - نگاه كنيم و چند تا از اين صفات را انتخاب كنيم و خودمان را دنبالهرو اين صفات قرار دهيم.
يك صفت از صفات آن بزرگوار اين است كه اميرالمؤمنين عليهالصّلاة و السّلام، از اول زندگى تا آخر عمر، به خداى متعال فكر كرد و راه خدا را - ولو مورد مخالفت همهى انسانها هم بود - بر راه غير خدا و ضد خدا انتخاب كرد. اميرالمؤمنين از قبيل اين صفت، دهها خصلت برجسته دارد؛ اين يكى از آنهاست.
آن وقتى كه مىخواست ايمان بياورد - كه اول مؤمن به نبىّاكرم، اميرالمؤمنين بود - همهى كسانى كه در آن جامعه بودند؛ به اين حقيقت كافر بودند؛ اما او به كفر و انكار و عناد آنها اعتنايى نكرد. در واقعهى «يومالدار» ، پيامبر بزرگوار بزرگان عرب را در مكه جمع كردند و اسلام را بر آنها عرضه كردند و فرمودند كه هر كس امروز اول نفر ايمان را بپذيرد، او وصى و امير پس از من خواهد بود. اين معنا را بر ديگران عرضه كردند و هيچكس از كفار و قريشيانى كه بودند، حاضر نشد اين دعوت را قبول كند؛ ولى اميرالمؤمنين كه كودكى سيزده ساله بود، بلند شد و قبول كرد و رسول اكرم هم از او قبول فرمودند - هم ايمانش را، هم نفر دوم شدنش را - كه كفار برگشتند به صورت استهزاء به ابىطالب گفتند كه پسرت را بر تو امير كرد! اين اولين قدم بود.
در تمام دوران مكه، يك لحظه رعايت و ملاحظهى خشونتها و عصبيتها و مخالفتها و دشمنيها را نكرد و از حق دفاع نمود. در تمام دوران مدينه، هر جا كه خطر بود، علىبنابىطالب آنجا بود و هيچ چيز را ملاحظه نكرد. در قضيهى خندق، آن وقتى كه همه سرها را به زير انداختند، او بلند شد و شجاعانه داوطلب شد؛ يعنى براى وجود خود، هيچ حيثيتى جز حيثيت دفاع از اسلام و دفاع از حق قائل نبود؛ براى او همين يك كار بود كه از حق دفاع كند.
انسان قواى معين